عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 64
نویسنده : حسینی
شانس کشاورزی چینی اسب پیری داشت که از آن در کشت و کار مزرعه­اش استفاده می­کرد. یک روز اسب کشاورز به سمت تپه­ها فرار کرد. هسایه­ها در خانه­اش جمع شدند و به خاطر بدشانسی­اش به همدردی او پرداختند. کشاورز به آن­ها گفت: شاید این بدشانسی بوده و شاید هم خوش شانسی، فقط خدا می­ داند. یک هفته بعد،اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن سوی تپه­ ها برگشت. این بار مردم دهکده به او بابت خوش­شانسی­ اش تبریک گفتند. کشاورز گفت: شاید این خوش­ شانسی بوده شاید هم بدشانسی، فقط خدا می ­داند. فردای آن روز پسر کشاورز در حال رام کردن اسب­ های وحشی بود که از پشت یکی از اسب ­ها به زمین افتاد و پایش شکست. این بار وقتی هسایه ­ها برای عیادت پسر کشاورز آمدند، به او گفتند: چه آدم بدشانسی هستی. کشاورز باز جواب داد: شاید این بدشانسی بوده شاید هم خوش شانسی، فقط خدا می ­داند. چند روز بعد سربازان ارتش به دهکده آمدند و همه جوانان را برای خدمت در جنگ با خود بردند، به جز پسر کشاورز که پایش شکسته بود. این بار مردم با خود گفتند: شاید این خوش­ شانسی بوده شاید هم بدشانسی، فقط خدا می­ داند.

:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: شانس ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 81 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com