عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 49
نویسنده : حسینی
شادی در تنهایی نیست ناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود. شبی میهمان شبانی شد در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج. نیمه های شب صدای فریاد و ناله شنید، برخاست و از خانه بیرون آمد، صدای فریاد و ناله های دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش می رسید. مبهوت فریادها و ناله ها بود که شبان دست بر شانه اش گذاشت و گفت: این صداها از آن مردیست که همسر و فرزند خویش را از دست داده، این مرد پس از چندی جستجو، در غاری بر فراز کوه ماندگار شد، هر از گاهی شبها ناله هایش را می شنویم. چون در بین ما نیست همین فریادها به ما می گوید که هنوز زنده است و از این روی خوشحال می شویم که نفس می کشد. ناصر خسرو گفت: می خواهم به پیش آن مرد روم. مرد گفت: بگذار مشعلی بیاورم و او را از شیار کوه بالا برد. ناصر خسرو در آستانه غاری ژرف و در زیر نور مهتاب مردی را دید که بر تخته سنگی نشسته و با دو دست خویش صورتش را پنهان نموده بود. مرد به آن دو گفت: از جان من چه می خواهید؟ بگذارید با درد خود بسوزم و بسازم. ناصر خسرو گفت: من عاشقم این عشق مرا به سفری طول و دراز فرا خوانده، اگر عاشقی همراه من شو. چون در سفر، گمشده خویش را بازیابی. دیدن آدمهای جدید و زندگی های گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت. در غیر اینصورت این غار و این کوهستان پیشاپیش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود. چون پگاه خورشید آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد، اگر خواستی به خانه شبان بیا تا با هم رویم. چون صبح شد آن مرد همراه ناصر خسرو عازم سفر بود. سالها بعد آن مرد همراه با همسری دیگر و دو کودک به دیار خویش باز گشت در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت . اندیشمند سرزمینمان آرد بزرگ می گوید :سنگینی یادهای سیاه را با تنهایی دو چندان می کنی، به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها سهیم شو، لبخند آدمیان اندیشه های سیاه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود. شوریدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خویش یافتند همانجا کاشانه ایی بسازند و چون دلتنگ شوند به دیار آغازین خویش باز گردند.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 48
نویسنده : حسینی
حکمت خدا تنها نجات یافته کشتی ، اکنون به ساحل این جزیره دور افتاده ، افتاده بود . او هر روز را به امید کشتی نجات ، ساحل را و افق را به تماشا می نشست . سرانجام خسته و ناامید ، از تخته پاره ها كلبه ای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن لختی بیاساید . اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود ، از دور دید كه كلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود . بدترین اتفاق ممكن افتاده و همه چیز از دست رفته بود . از شدت خشم و اندوه در جا خشك اش زد . فریاد زد : خدایــــــــــــا : چطور راضی شدی با من چنین كاری بكنی ؟ صبح روز بعد با صدای بوق كشتی ای كه به ساحل نزدیك می شد از خواب پرید . كشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد . مرد خسته ، و حیران بود نجات دهندگان می گفتند : خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم .
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 55
نویسنده : حسینی
فضیلت میهمان بر میزبان محمّد بن قيس حكايت كند: روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نام گروهى از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم: سوگند به خدا، من شب ها شام نمى خورم، مگر آن كه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند، و من آن ها را دعوت مى كنم و مى آيند در منزل ما غذا مى خورند. امام صادق عليه السلام به من خطاب كرد و فرمود: فضيلت آن ها بر تو بيشتر از فضيلتى است، كه تو بر آن ها دارى. اظهار داشتم: فدايت شوم، چنين چيزى چطور ممكن است؟! در حالى كه من و خانواده ام خدمتگذار و ميزبان آن ها هستيم، و من از مال خودم به آن ها غذا مى دهم، و پذيرائى و انفاق مى نمايم!! حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون هنگامى كه آن ها بر تو وارد مى شوند، از جانب خداوند همراه با رزق و روزى فراوان ميهمان تو مى گردند و زمانى كه خواستند بيرون بروند، براى تو رحمت و آمرزش به جا خواهند گذاشت. منبع: وبلاگ داستانهای بحارالانوار

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 45
نویسنده : حسینی
رازنگهدار باشیم در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که این دو نفر با هم برادرند، با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت. همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت. وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد. سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم. جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن. هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت. وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود… بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد. دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی…

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 45
نویسنده : حسینی
پرسش وپاسخ های قرآنی ۱. ایجاد زبانى مشترک در میان همه پیروان و در واقع فراهم ساختن نوعى وحدت و پیوند بین المللى دینى، باعث تأکید بر قرائت و حفظ زبان عربى شده است. ۲. روح و محتواى هر پیام و سخنى در قالب زبان خاص خود، عمیق تر درک مى شود تا زمانى که به زبان هاى دیگر برگردانده شود و قرآن که داراى مضامین بسیار بلند و عالى است، هرگز قابل ترجمه دقیق و کامل به هیچ زبانى نبوده و نیست. ترجمه هاى قرآن معمولاً نارسا و در مواردى داراى غلط است. کافى است اندکى در مباحث مربوط به زبان شناسى، فن ترجمه و تئورى هاى مربوط به آن و نقد ترجمه هاى قرآن مطالعه شود، آن گاه روشن مى گردد که فرق بین قرآن و ترجمه هایش، همان فرق بین کتاب الهى و بشرى است. ۳. قرآن علاوه بر محتواى مطالب، از لطافت زیبایى و نکات ادبى عجیبى برخوردار است که خود یکى از وجوه اعجاز قرآن مى باشد و در قالب هیچ ترجمه اى بیان شدنى نیست.۱۳ تردیدى نیست که نمى توان تمام معانى و مقاصد قرآن را به زبان دیگر برگرداند. از این رو «تحدى» قرآن در اثبات ناتوانى انسان ها در تهیه متنى همانند قرآن، شامل مجموعه امتیازات لفظى و معانى والاى قرآن است.۱۴ ۴. تشویق و ترغیب بر استفاده از همان الفاظى که جبرئیل بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل فرموده، یکى از شیوه هاى حفظ قرآن از تحریف است؛ چنان که وقتى مطلبى نزد همگان با یک قرائت معین به اثبات رسیده باشد، تحریف آن مشخص خواهد شد. از این رو در تاریخ اسلام وقایعى نقل شده است که مسلمانان حتى نسبت به جا به جایى یا حذف یک «واو»، حساسیت نشان مى دادند. ۵. گفتنى است حتى ترجمه قرآن به زبان عربى، موجب اختلاف در میان مسلمانان شد تا آنجا که برخى تا مرز تکفیر یکدیگر پیش رفتند. بدین جهت در دوره عثمان (سال ۲۵ ه.ق) صحابه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله ـ و از جمله حضرت على علیه السلام ـ بر ضرورت وجود قرآن رسمى (غیر ترجمه اى) به توافق رسیدند. ۶. زبان عربى بنا به آنچه در روایات آمده است برترین و بهترین زبان ها است و همین که آخرین دین و کامل ترین دین به زبان عربى نازل شده و تنها کتاب معجزه الهى که الفاظ آن داراى اعجاز است به این زبان نازل شده در برتر بودن آن کافى است. هم چنین از امیرالمؤمنان على علیه السلام در خطبه اى که در مورد انتقال نور پیامبر صلى الله علیه و آله در اصلاب آباء طاهرین آن حضرت است، خطاب به خداوند این گونه آمده است: «... سپس آن نور را اختصاص دادى به اسماعیل و نه دیگر فرزندان ابراهیم و زبان او را به عربى گشودى که آن را بر دیگر زبان ها برترى دادى...»۱۵ ۷. در پایان گفتنى است، اگرچه تلاوت قرآن و نگاه به آیات آن ثواب دارد اما به هر مقدار تلاوت آیات همراه با دقت و تفکر باشد از فواید این جهانى و ثواب هاى آخرتى بیشتر بهره مند خواهیم بود.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 41
نویسنده : حسینی
ارزش مرض برای مومن حضرت صادق آل محمّد عليهم السلام حكايت فرمايد: روزى رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله در جمع اصحاب خود، سر به سمت آسمان بلند نمود و تبسّمى كرد. يكى از افرادى كه در آن جمع حضور داشت از آن حضرت سؤال كرد: يا رسول اللّه، امروز شما را ديدم كه سر خود را به سوى آسمان بلند كردى و تبسّم نمودى؟! حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بله، درست است، چون كه متعجّب شدم از دو فرشته و مامور الهى كه از آسمان بر زمين وارد شدند تا اعمال يكى از بندگان خدا را كه هر روز نماز خود را به موقع انجام می ­داد در نامه عملش بنويسند. ليكن چون آن شخص را در محلّ عبادت خود نيافتند، هر دو فرشته به آسمان بازگشتند و به محضر ربوبى پروردگار عرضه داشتند: پروردگارا! بنده مؤمن تو را در محلّ عبادتش نيافتيم، بلكه او در بستر بيمارى افتاده بود. در اين هنگام خداوند متعال فرمود: بنويسيد، اعمال و عبادات بنده ­ام را تا زمانى كه او در پناه من، مريض و ناتوان از عبادت و ديگر كارها است، همانطورى كه در حال سلامتى، او عبادت مرا انجام مى داد و شما اعمال و حسنات او را می نوشتيد. سپس در پايان فرمايش خود افزود: همانا بر من لازم است، پاداش بنده ­ام را در حال مريضى نيز بپردازم، همچنان كه در حالِ سلامتى او چنين می ­كرده­ ام. منبع: چهل داستان و چهل حديث از حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله. مؤلّف: عبداللّه صالحى

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 47
نویسنده : حسینی
استراتژی اشتباه روزی ملانصرالدین در فصل تابستان به مسجد رفت و پس ار نماز و استماع موعظه در گوشه ای از مسجد خوابید و کفشهای خود را روی هم گذاشته زیر سر نهاد. همین که به خواب رفت سرش از روی کفشها رد شده و به روی حصیر افتاد و کفشها از زیر سرش خارج شدند. دزد آمد و کفشها را برداشت و برد. وقتی ملا بیدار شد و کفشها را ندید دانست مطلب از چه قرار است. پس برای فریب دادن و به چنگ آوردن دزد تدبیری اندیشید. پیش خود خیال کرد که لباس هایم را از تنم بیرون می آورم و آنرا تا نموده و زیر سر می گذارم و خود را به خواب میزنم و سرم را از روی لباسها پایین می اندازم، در این موقع دزد می آید و دست دراز می کند که لباسها را ببرد و من مچ او را فورا می گیرم. همین کار را کرد اما از قضا در خواب عمیقی فرو رفت! وقتی از خواب بیدار شد دید لباسها را هم برده اند.

:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: استراتژی اشتباه ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 56
نویسنده : حسینی
شیوۀ دعا کردن دعا و مصلحت انسان اگر هنگام ناراحتی و سختی های زمانه، بر اثر غیظ و خشم، دعایی بکنیم که برخلاف مصلحتمان باشد، این عمل، زشت است؛ زیرا باید هر کسی در بوتۀامتحان نهاده شود و پس از امتحان، دار فانی را بدرود بگوید؛ مثلًا اگر همان حین که مرگ خود را از خدا بخواهد، اجل، گریبانش را بگیرد، خسران دنیا و آخرت، نصیبش خواهد شد. امام سجّاد علیه السلام می فرماید: «ربّ احینی ما دامت الحیاة خیرا لی وامتنی مادامت المماة خیرا لی؛ پروردگارا! مرا زنده بدار تا وقتی که زندگی به نفع من است و مرا بمیران مادامی که مردن برایم بهتر است. » او امام است و راضی به رضای ایزد؛ زندگی تا وقتی خوب است که نفع انسان در آن باشد و مردن، زمانی مفید است که دربردارندۀمنفعت او باشد؛ تا وقتی که روی این عقیده، ثابت و مستقیم باشیم که فرجام امور به دست مبدئی دیگر است، دعایی که او راضی نباشد، نخواهیم کرد. ممکن است دعایی بکنیم و به اجابت نرسد؛ عدم اجابت آن نباید موجب حزنی در وجود ما شود؛ زیرا او به جزئیات مصالح و مفاسد امور طبق عِلم ازلی خود داناست. هر کس می تواند با تجاربی که در زندگی کسب نموده، حقیقت این موضوع را درک کند که اگر بعضی از دعاهایی که می کند مستجاب شود، عین زیان و ضرر اوست و مستجاب نشدن آن دعاها به نفع او تمام شده است؛ می فرماید: «وَ یدْعُ الإِنسنُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیرِ وَ کانَ الإِنسنُ عَجُولًا»[1] گاهی انسان، تمنّای چیزی را می کند که برایش مضرّ است و خیال می کند، خوب دعایی می کند و انسان، طبعاً شتابزده و عجول است و از روی نادانی خود، اثر دعایی را که به ضررش تمام می شود، خواهان است. روایتی است که می فرماید: «الجاهل اذا صلّی رکعتین ینتظر الوحی؛ شخص نادان، هرگاه دو رکعت نماز بخواند، منتظر وحی پروردگار است!!» بی خبر از این که عملِ آمیخته به جهل او در ساحت قدس پروردگار، بی ارزش است؛ ولی او روی خیال باطل و بی خبری خود می خواهد با خواندن دو رکعت نماز- سر و پا شکسته- حقیقت کلی را دریابد و حال آن که برای انجام دادن همان امر جزیی از نعمت های پر ارزش خدایی بهره برده تا توانسته چنان کاری را انجام دهد. دعا کردن و الحاح و اصرار نمودن با موضوع فوق منافات ندارد. انسان باید وابستگی خود را به خداوند به وسیلۀدعا به اثبات برساند؛ امّا اگر دعایش به اجابت نرسید، نباید مغموم شود و یأس و قنوط[2] به او دست دهد؛ باید در تمام اوقات، خود را در حرز او مصون و محروس بدارد و دعای «ربّلا تکلنیالینفسی طرفةعینابداً»[3] را پیوسته ملحوظ دارد. [4] پی نوشت [1] سوره مبارکه اسراء،آیه11 [2] نااميد شدن [3] عن أبى‏عبدالله عليه السلام سمعت أمّ‏سلمة، النبىّ صلى الله عليه و آله يقول فى دعائه:« اللّهم و لاتكلنى إلى نفسى طرفة عين أبداً ....»( بحارالأنوار، ج 14، ص 384، ح 2) [4] مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 59
نویسنده : حسینی
بیان قواعد و قوانینی که مکمّل انسانیت و ملکات فاضله باشد.

فقط قرآن است که باید اعلام کند تا جهان برپاست، حکومت، استقرار داشته باشد و با صدای بلند در گوش جهانیان، طنین افکن باشد که «لَاتَظْلِمُونَ وَلَاتُظْلَمُونَ؛[2]نه ستم کنید و نه مورد ستم قرار بگیرید. »

تنظیم و ابلاغ موازینی که ضامن توافق و سازگاری صحیح بین افراد و اجتماع باشد.

ما در ارتباط با افراد دیگر از دارا بودن یکی از سه نوع رابطه، ناگزیر هستیم؛ زیرا ممکن است با آن ها ارتباط و خویشاوندی نداشته، فقط در انسانیت با آنان شرکت داشته

باشیم و ممکن است در انسانیت شرکت داشته باشیم و ارتباط هم داشته باشیم و نیز ممکن است که در انسانیت شریک باشیم، ارتباط هم داشته باشیم و رابطۀخویشاوندی هم بین ما حاکم باشد.

قرآن مجید دربارۀهر یک از این سه دسته، گفتار عامی دارد که اگر واقعاً آن گونه که در قرآن است و خدا خواسته، عملی شود، تمام این آدم کشی ها، جنگ ها، نزاع ها و کدورت ها از بین می رود و دنیا، سراسر گلستان می شود.

قرآن می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِحْسنِ و إیتای ذِی الْقُرْبَی »[3]

دربارۀدستۀاوّل با عدل، عدالت و دادگری رفتار کنیم و نسبت به دستۀدوم، نیکوکاری را فراموش نکنیم و از دادن حقّ خویشاوندان خودداری نکنیم.

این است مفهوم جمله ی: «إنَّ هذَا القُرءَانَ یهْدِی لِلَّتی هِی أَقْوَمُ وَ یبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یعْمَلُونَ الصلحتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کبِیرًا»

این قرآن، در عین حال که مردم را به استوارترین راه، هدایت و راهنمایی می کند و آنان را از ضلالت و گمراهی می رهاند به مردمی که ایمان بیاورند و کاری که مرضی خدای متعال است انجام دهند، بشارت می دهد که مقابل اعمال شایستۀخود، پاداش بزرگی دریافت خواهند نمود.

«وَ أَنَّ الَّذِینَ لَایؤْمِنُونَ بِالأَخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا»

این جمله و آیۀشریفه را می توانیم دو تفسیر کنیم:

1- بشارت می دهد به افراد با ایمان که برای آن هایی که به روز قیامت ایمان ندارند، عذابی دردناک مهیا شده است.

2- در عین حال که قرآن نسبت به افراد با ایمان بشارت دهنده است، نسبت به افراد بی ایمان که اعتقادی به روز جزا ندارند، ترساننده است.

از امام صادق علیه السلام دربارۀ«إِنَّ هذَا القُرءَان یهْدِی لِلَّتی هِی أَقْوَمُ» روایت شده است که

فرمود: مقصود از «لِلَّتی هِی أَقْوَمُ»، نفس امام است؛ یعنی این که قرآن مردم را به سوی امام دعوت می کند.[4]

با توجه به کلام الهی که می فرماید: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ»[5]و با توجه به کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: «إنّی تارک فِیکمُ الثَقَلَینِ کتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِی»[6]تفسیر این قسمت، روشن می شود.[7]

پی نوشت


[1]« من لطمك على خدّك الايمن، فاعرض له الاخر.»( الكتاب المقدّس( انجيل متّى)، 5/ 39. ص 50)

[2]بقره/ 279

[3]« همانا خدا به داد و نيكوكارى و دادن‏[ حقّ‏] خويشاوند- صله‏ى رحم و نيكى كردن به خويشان- فرمان مى‏دهد.»( نحل/ 90)

[4]ابن يزيد عن ابن ابى عمير عن ابراهيم بن عبد الحميد عن موسى النميرى عن علاء بن سيابة عن ابي‏عبداللَّه عليه السلام فى قول اللَّه تعالى:« إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ» قال:« يهدى الى الامام.»( بحارالانوار، ج 24، ص 144، ح 12)

[5]« خداى را فرمان بريد و پيامبر و صاحبان امر را كه از شمايند، فرمان بريد.»( نساء/ 59)

[6]بحارالأنوار، ج 2، ص 100، ح 59؛ ص 226، ح 3

[7]مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 48
نویسنده : حسینی
بی خبری از مصالح و مفاسد

بی خبری از مصالح و مفاسد

وَ یدْعُ الإِنسنُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیرِ وَ کانَ الإِنسنُ عَجُولًا[1]

ترجمه:

11- انسان همان گونه که به خوبی دعا می کند [از روی جهل و نادانی ] به بدی هم دعا می کند؛ [چون نادان است، دعا می کند؛ اما نتیجۀدعایش برای او بد است ] و [طبیعتِ ] بشر شتابکار است.

تفسیر:

بی خبری از مصالح و مفاسد

آیه دربارۀبی خبری و جهالت انسان نسبت به مصالح و مفاسد کارهاست. بشری که از ساعتِ آیندۀزندگی خود اطّلاعی ندارد، نمی تواند دربارۀآن تصمیم نیکی اتّخاذ کند؛ فقط باید خود را به ذات بزرگواری وابسته بداند که همه چیز از اوست و علمش به همه چیز احاطه دارد.[2]

پی نوشت


[1]سوره مبارکه اسراء، آیه11

[2]مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.



:: موضوعات مرتبط: , ,
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com