عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 51
نویسنده : حسینی
بهترین روغن های طبیعی برای چین و چروک صورت

آشنایی با ۶ خاصیت هویج

روغن دانه هویج:

این سبزی دارای خواص پنهان در دانه های خود است. به عنوان مثال،بذر هویجدر گذشته به عنوان آرامبخش عضلانی و به عنوان یک روش کاهش قند خون استفاده شده است. مطالعه بر روی اثرات آن در موش ها نشان داد که دانه های هویج دارای خواص محافظتی کبدی هستند. نویسندگان یک مطالعه در سال ۲۰۱۲ نیز فعالیت های آنتی اکسیدانی را در روغن آن نشان دادند.

مرحله ۲: چیزی را انتخاب کنید تا پوست را صاف، مرطوب و جوان نماید:

زمانی که صحبت از بهبود چین و چروک ها به میان می اید،رطوبت ممکن است یکی از مهمترینمزایای روغن های ضروریباشد.

رطوبت به گیر افتادن آب در پوست شما کمک می کند. با گذشت زمان، سطح طبیعی رطوبت پوست کاهش می یابد. این جایی است که محصولات مرطوب کننده، مانند روغن های ضروری، می توانند به کمک شما بیایند. پوست آماده شده با مرطوب کننده می تواند به سلامت کل آن کمک کند.بعد از اینکه پوست شما تعادل رطوبتی خوبی کسب کرد باید در طول زمان نرم شود. مرطوب نگه داشتن پوست می تواند سلول های پوستی را بهبود ببخشد و ظاهر چین و چروک ها کمتر نماید.

روغن گل رز:

faceoil-rosehip-روغن گل رز

خواص روغن گل رز

گل های رز یکی از محبوب ترین گل های دنیا هستند. برخی از گونه ها نیز از نظر پزشکی بسیار مهم اند. بر اساس یک مطالعه انجام شده در سال ۲۰۱۱، عصاره رز Damasc دارای خواص آنتی اکسیدان و ضد باکتری بالقوه است. این عصاره می تواند به خصوص در گردش و بازسازی سلول های پوستی مفید باشد، فرایندی که در پیشگیری از ایجاد پوست ناخوشایند مهم است.

روغن رزدارای اثرات ضد التهابی است. این موضوع ممکن است به کاهش قرمزی و پوست تیره و تار شده کمک کند.

روغن جوجوبا:

گیاه جوجوبا برای درمان انواع بیماری های پوستی شناخته شده است. دانه های غنی این گیاه حاوی رطوبت زیادی هستند که ممکن است به روغن اسانس منتقل شوند. پوستی که به خوبی مرطوب شده باشد می تواند چین و چروک کمتری داشته باشد.

روغن جوجوبا برای موارد زیر هم استفاده می شود:

  • آکنه
  • التهاب
  • ضایعات پوستی
  • تحریک کلاژن

روغن انار:

خواص انار pomegranates

خواص روغن انار برای پوست

انار در سال های اخیر به عنوان یک افزودنی محبوب به مواد غذایی شناخته شده است. با این حال، این میوه پیچیده نیز دارای مزایای سلامتی فراوانی است.

بر اساس مطالعه انجام شده در سال ۲۰۱۴،روغن اناردارای توانایی کاهش استرس اکسیداتیو است. همچنین این میوه ممکن است باعث کاهش التهاب،لکه های ناشی از نور خورشید و سلول های سرطانی پوست شود.



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 48
نویسنده : حسینی
بهترین روغن های طبیعی برای چین و چروک صورت

روغن اسطوخودوس:

lavender-essential-oil اسطوخودوس

مزایای روغن اسطوخودوس برای درمان چین و چروک پوست

درمورد فواید گیاه اسطوخودوس قبلاً مقاله ای را داشته ایم پس حتما در مورد مزایای این روغن برای استرس و خواب شنیده اید. روغن اسطوخودوس برای استرس می تواند برای پوست نیز مزایایی داشته باشد. استرس اکسیداتیو می تواند به پوست اسیب وارد کند. خود گیاه دارای آنتی اکسیدان هایی است که می تواند به مبارزه با رادیکال های آزاد و کاهش استرس کلی کمک کند. این گیاه خاصیت تسکین بخشی دارد.

مرحله سوم: روغن حامل خود را انتخاب کنید

قبل از استفاده از هر اسانس، مهم است که از روغن حامل استفاده کنید.. روغن حامل می تواند شدت اسانس را کاهش دهد به طوری که پوست شما را تحریک نکند.

روغن های حامل نیز دارای مزایای مرطوب کننده اضافی هستند که برای پوستی مناسب اند.

روغن ویتامین E:

از دیدگاه تغذیه ای، ویتامین E یک آنتی اکسیدان قوی است. حتی می تواند کلسترول را کاهش دهد. ویتامین E به عنوان یک روغن ضروری، همچنین می تواند به بهبود پوست شما کمک کند. محققان در مطالعه انجام شده در سال ۲۰۰۰ دریافتند که روغن ویتامین E نه تنها به پوست کمک می کند بلکه ممکن است با رادیکال های آزاد که می تواند منجر به سرطان پوست شود مبارزه نماید.

روغن زردآلو:

خواص زردآلو apricot

فواید روغن زردآلو برای پوست

روغن زردآلو، مانند ویتامین E و روغن دانه انگور، می تواند عناصر اضافه و تغذیه و جوان سازی را فراهم کند. در واقع، روغن زردآلو در حال حاضر دارای مقادیر بالایی از ویتامین E است. روغن از دانه های زردآلو ساخته می شود دانه ها حاوی مقادیر زیادی اسیدهای لینولئیک و اولئیک هستند که اسیدهای چرب ضروری برای پوست روشن می باشند.

طبق یک مطالعه انجام شده در سال ۲۰۱۲، لوازم آرایش حاوی اسید چرب روغن زردآلو، باعث می شود این روغن آرایشی برای پوست خشک مناسب باشد. اگر پوست پر چروک و خشکی دارید، این روغن حامل ممکن است برخی از مزایای اضافی را ارائه دهد.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: بهترین روغن های طبیعی برای چین و چروک صورت ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 55
نویسنده : حسینی
همه چیز راجع به ‌‌‌‌‌اختلال پوست مرغی

همه چیز راجع به ‌‌‌‌‌اختلال پوست مرغی

پوست مرغی با نام علمی کراتوزیس پیلاریس است که در آن سلول های مرده که از لایه سطحی پوست جدا می شوند روی سطح فولیکول های مو تجمع یافته و منفذ آن را مسدود می کنند. علت اصلی این مسئله مشخص نیست اگرچه ژنتیک در آن موثر شناخته شده است.

همه چیز راجع به ‌‌‌‌‌اختلال پوست مرغی

همه چیز راجع به ‌‌‌‌‌اختلال پوست مرغی

اختلال پوست مرغی

اختلال پوست مرغی (کراتوزیس پیلاریس) باعث بروز برآمدگی های قرمز، کوچک متعددی در اطراف فولیکول های مو بر روی دست ها، ران ها، باسن و گونه ها می شود. به طور کلی درمان مشخصی برای اختلال پوست مرغی وجود نداشته ولی به مرور زمان به طور خود به خود بهبود خواهد یافت.

افراد ممکن است این اختلال را همراه با بیماری های پوستی دیگر از اجداد خود به ارث برده باشند. بهبود این بیماری نیاز به درمان و مراقبت طولانی مدت خواهد داشت.

اختلال پوست مرغی یا همان اختلال پوست مرغی یکی از مشکلات رایج پوستی است که باعث خشکی، بروز لکه، برآمدگی های ریز پوستی بر روی دست ها، پاها، گونه ها و باسن فرد می شود.

این برآمدگی و لکه های پوستی بدون علامت بوده و فرد خارش یا دردی را حس نخواهد کرد.

به قدری این اختلال پوستی فراگیر است که بسیاری از افراد آن را به عنوان یکی از حالت های طبیعی پوست در نظر می گیرند. متأسفانه امکان درمان یا پیشگیری دائمی از این اختلال وجود ندارد اما به طور کلی می توان با استفاده از مرطوب کننده ها و کرم ها ظاهر پوست را تا حد قابل توجهی بهبود بخشید.1

علائم کراتوزیس پیلاریس

برآمدگی های کوچک ناشی از کراتوزیس پیلاریس همرنگ پوست، قرمز یا قهوه ای و خشک هستند. این برآمدگی ها روی منافذ فولیکولی ایجاد شده و به پوست ناحیه ظاهری خشن و خشک می بخشند.

گاهی در مرکز این برامدگی ها نقطه ای همچون جوش های سر سیاه وجود دارد. گاهی نیز ممکن است ضایعه پوست مرغی دچار خارش شود. پوست مرغی در بالای بازو، بالای کمر و باسن شایع تر است.

صورت به خصوص در کودکان نیز ممکن است مبتلا به این اختلال گردد. انتشار پوست مرغی متقارن است. برامدگی ها پوستهای مبتلا در فصول سرد و کم رطوبت افزایش یافته و در گرما کمتر می شوند. محل مبتلا به طور کلی قرمز و ملتهب به نظر می رسد.2

همه چیز راجع به ‌‌‌‌‌اختلال پوست مرغی

علل ایجاد پوست مرغی

نیمی از کودکان سالم، و یک سوم کودکان مبتلا به ایکتیوز وولگاریس (یک بیماری ژنتیکی) مبتلا به پوست مرغی بوده و در کودکای که اگزمای آتوپیک دارند نیز شایع است. در کل این بیماری در سنین کودکی و نوجوانی بیشتر دیده می شود اما در بزرگسالان و سالمندان نیز امکان ایجاد آن وجود دارد.

به غیر از عوامل ژنتیکی و ابتلا به برخی بیماری هایی که ذکر شد، مصرف بعضی داروهای سرطان همچون ومورافنیب علائم این بیماری را به عنوان عارضه جانبی افزایش می دهد.2

چگونه پزشکان این بیماری را تشخیص می دهند؟

تشخیص پوست مرغی شدن بدن بسیار ساده است و بر اساس یک ظاهر پوستی معمولی در مناطقی مانند سینه ها شناخته می شود. سابقه خانوادگی نیز در کراتوزیس پیلاریس بسیار موثر است، زیرا یک مولفه قوی ژنتیکی برای این بیماری وجود دارد.

معاینه بالینی یک پزشک بیماری را تایید می کند. در ابتدای شروع کراتوزیس پیلاریس که در بزرگسالی اتفاق می افتد، باید مواد مخدر را به عنوان یک علت احتمالی در نظر گرفت.3

درمان اختلال پوست مرغی

گزینه های درمانی بسیاری برای مراقبت پوستی و کنترل اختلال اختلال پوست مرغی وجود دارد. اما غالباً این درمان ها که شامل مرطوب کردن پوست می شود، اثرات موقتی داشته و پوست بعد از مدتی به حالت اولیه خود باز می گردد. در نتیجه درمان باید به صورت مداوم صورت گرفته و نباید بعد از رسیدن به نتیجه مطلوب، کاملاً کنار گذاشته شود.

همچنین از آن جایی که اثر گذار بودن هیچ شیوه درمانی ای مورد تأیید قرار نگرفته در نتیجه لیست داروها، درمان ها و لوسیون ها برای بهبود اختلال پوست مرغی، لیست بسیار طولانی و بلند بالایی است.

نکته بسیار مهم در درمان این اختلال این است که درمانی که برای فردی جوابگو بوده، ممکن است برای فرد دیگری کارساز نباشد. در بعضی از موارد نیز با افزایش سن و گذشت زمان، اختلال اختلال پوست مرغی خود به خود بهبود یافته و نیاز به هیچ درمانی نخواهد بود.

داروهای موضعی

پزشکان معمولاً برای درمان این اختلال، می تواند دارو های زیر را تجویز کند:

کرم برای پاکسازی سلول های پوستی مرده

کرم های حاوی آلفا هیدروکسی اسید، لاکتیک اسید، سالسیلیک اسید یا اوره به پاکسازی و از بین بردن سلول های مرده سطح پوست کمک خواهد کرد. علاوه بر این مصرف این کرم ها به مرطوب و نرم کردن پوست کمک کرده و می توان از آن ها برای کاهش علائم و بهبود اختلال پوست مرغی استفاده کرد.

تهیه این کرم ها نیاز به تجویز داروخانه ای نداشته ولی بهتر است آن ها را با مشورت و دستور العمل پزشک تهیه و مصرف کنید. اسید موجود در این کرم ها به کاهش قرمزی و التهابات پوستی کمک خواهد کرد اما مصرف آن برای کودکان و نوجوانان توصیه نمی شود.

همه چیز راجع به ‌‌‌‌‌اختلال پوست مرغی

کرم ها برای جلوگیری از انسداد فولیکول ها

کرم های حاوی ویتامین آ (رتینوئید موضعی) از انسداد فولیکول های مو جلوگیری کرده و در نتیجه باعث کاهش بروز اختلال پوست مرغی خواهد شد. البته به خاطر داشته باشید که استفاده از چنین کرم هایی می تواند باعث خشک و آزرده شدن پوست شود.

همچنین مصرف این نوع کرم ها برای زنان باردار و شیرده مناسب نبوده و بهتر است درمان خود با رتینوئید موضعی را به تعویق انداخته یا شیوه درمانی دیگری را انتخاب کنید. به خاطر داشته باشید که راز اثر بخش بودن این شیوه های درمانی، استفاده منظم از آن هاست.

اگر درمان را کنار بگذارید بدون شک علائم به حالت اولیه خود باز خواهند گشت. گاهی اوقات حتی با وجود درمان، ممکن است اختلال پوست مرغی مقاومت کرده و تا چند سال شاهد نتیجه قابل توجهی نباشید.1

درمان خانگی پوست مرغی

کراتوز پیلاریس یک وضعیت بی ضرر است و نیازی به درمان پزشکی ندارد. در نتیجه، با روش هایی در خانه مى توان علائم آن را کاهش داد. در شرایطی که برآمدگی ها آزاردهنده نباشند، نیاز به انجام کار خاصی نیست. استراتژی هایی برای به حداقل رساندن ظاهر و شدت کراتوز پیلاریس عبارتند از:

مرطوب کردن مکرر

افرادی که پوست خشک دارند، مستعد ابتلا به کراتوز پیلاریس هستند. پوست خشک بیشتر خارش پیدا مى کند و خارش دائمی می تواند کراتوز پیلاریس را تحریک کند. پوست خشک همچنین می تواند ظاهر خشن و پوسته پوسته ى کراتوز پیلاریس را بدتر کند.

استفاده از کرم هاى مخصوص پوست خشک یا کرم های درمان اگزما ممکن است کمک کننده باشند. براى حداکثر جذب کرم، باید مقدار زیادى از آن را پس از دوش آب گرم بر روى پوست خود بمالید. افرادی که پوست بسیار خشک دارند، باید چندین بار در روز پوست خود را مرطوب کنند، به خصوص زمانى که پوست احساس خشکی یا خارش داشته باشد.

اجتناب از خشک شدن پوست با وازلین

علاوه بر استفاده از مرطوب کننده و حتی وازلین، باید از اعمال صابون سخت در منطقه آسیب دیده اجتناب کنید یا یک صابون مرطوب کننده را انتخاب کنید. دوش آب داغ می تواند پوست را خشک کند، بنابرین بهتر است دمای آب را پایین بیاورید یا یک روز در میان دوش بگیرد.

این کار ها می تواند از تحریک و خشکی بیش از حد پوست جلوگیری کند. افراد مبتلا به کراتوز پیلاریس بهتر است شب ها به خصوص در هواى سرد و یا خشک از یک دستگاه مرطوب کننده هوا استفاده کنند.

دورى از آلرژن ها

برخی از آلرژن ها، مانند مواد شوینده و لوازم آرایشی، می توانند کراتوز پیلاریس را بدتر کنند. کراتوز پیلاریس یک واکنش آلرژیک نیست. با این حال، شانس ابتلا به آن در افرادى که اگزما دارند بیشتر است و اگزما با آلرژی ارتباط دارد. اگر برخی از مواد شیمیایی یا سایر آلرژن ها علائم اگزما را بدتر کنند، ممکن است کراتوز پیلاریس را نیز بدتر کنند. محصولاتى که باید از آن ها اجتناب کرد عبارتند از :

پودر لباس شویی

غذاهای خاص

لوسیون ها

افراد مبتلا به کراتوز پیلاریس باید از مصرف محصولاتی که قبلا باعث واکنش های آلرژیک و اگزما در آن ها شده اند، اجتناب کنند. افرادی که در مورد چگونگی واکنش پوست خود به محصولات خاص مطمئن نیستند، باید ار مصرف محصولات حسیاسیت زا اجتناب کنند. این محصولات حاوی مواد معدنی هستند که به احتمال زیاد باعث واکنش های آلرژیک می شوند.

حمام گرم

یک حمام گرم میتواند به باز شدن منافذ پوست کمک کند. پوست خود را با لیف بشویید.با این وجود، مهم است که زمان خود را در حمام محدود کنید، زیرا زمان های شستشوی طولانی می تواند روغن های طبیعی بدن را از بین ببرد.

لایه برداری

لایه برداری روزانه، می تواند به بهبود ظاهر پوست کمک کند. متخصصین پوست توصیه می کنند که به آرامی پوست مرده را با لیف یا سنگ پومیس برطرف کنید.

همه چیز راجع به ‌‌‌‌‌اختلال پوست مرغی

روغن نارگیل

روغن نارگیل، برای خواص ضد التهابی آن شناخته شده است. این می تواند به عنوان پایه ای برای اسکراب استفاده شود تا به خشکی و خارش پوست کمک کند.

اجتناب از لباس های تنگ پوشیدن

لباس های تنگ می تواند اصطکاکی ایجاد کند که می تواند پوست را تحریک کند.

رطوبت هوا

رطوبت از پوست شما محافظت میکند و از بروز خارش های خفیف جلوگیری میکند.

سرکه سیب

سرکه سیب سرخ برای درمان پوست مرغی فوق العاده مفید است و منافذ را باز میکند. همچنین برای سلامت کلی شما نیز مفید می باشد.سرکه سیب سرخ و آب را مخلوط کنید. و آن را در محل آسیب دیده اعمال کنید ،بعد از چند دقیقه با آب بشویید. چند بار تکرار کنید تا زمانی که نتیجه دهد.

یکی دیگر از گزینه ها این است که نصف فنجان سرکه سیب و روغن نارگیل را مخلوط کنید. یک قاشق غذاخوری از سویسی لسیتین را اضافه کنید و روزانه آن را روی پوست آسیب دیده استفاده کنید.شما نیز می توانید یک قاشق چای خوری سرکه سیب سرخ نشده و بدون فیلتر را به یک لیوان آب اضافه کنید و آن را یک یا دو بار در روز بخورید.3



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 70
نویسنده : حسینی

از علت تا درمان خانگی زگیل کف پا

زگیل نوعی تومور یا غده خوش خیم پوستی است که بر اثر آلودگی به ویروسی به نام پاپیلومای انسانی یا اچ‌پی‌وی تبدیل می‌شود.از آنجا که زگیل کف پا در یک منطقه فشار هستند، آنها به سمت داخل رشد می کنند و غالباً حساس و دردناک هستند. مانند سایر زگیل، آنها زائده های پوستی بی ضرر هستند که توسط یک ویروس ایجاد می شود.

از علت تا درمان خانگی زگیل کف پا

از علت تا درمان خانگی زگیل کف پا

زگیل کف پا

زگیل کف پا (Plantar warts) شامل برآمدگی های کوچکی می شود که بر روی پاشنه و قسمت هایی که وزن بیشتری روی آن میفتد به وجود می آید. این فشار حتی می تواند باعث شود تا زگیل کف پا به سمت داخل پا و لایه ضخیم و سفت پوست (Callus) رشد کرده و این ناحیه را نیز درگیر کند.

زگیل کف پا به وسیله ویروس HPV به وجود می آید. این ویروس از طریق بریدگی ها و آسیب دیدگی های کوچک پوستی موجود در کف پا وارد بدن شده و فرد را درگیر زگیل کف پا خواهد کرد.

بیشتر زگیل های کف پا جدی نبوده و مشکل خاصی ایجاد نمی کنند در نتیجه نیاز به درمان خاصی نبوده و بعد از مدتی خود به خود این ضایعات پوستی از بین خواهند رفت.1

علت زگیل کف پا

زگیل کف پا در اثر تماس مستقیم با ویروس پاپیلومای انسانی یا همان ویروس اچ پی وی (HPV) ایجاد می شود. این ویروس همان عاملی است که باعث ایجاد زگیل در مناطق دیگر بدن از جمله زگیل تناسلی می شود. زیرا ویروس اچ پی وی دارای بیش از 120 نوع مختلف است.

این ویروس به طور کلی از طریق بریدگی ها و خراش های کوچک پا به پوست حمله می کند. همچنین محیط های گرم و مرطوب مانند حمام و سونا های بخار بستر مناسبی برای رشد ویروس اچ پی وی هستند. درمان زگیل تناسلی نیز نیازمند روش های منحصر به فرد خود می باشد.2

از علت تا درمان خانگی زگیل کف پا

علائم زگیل کف پا

بیشتر زگیل ها حتی اگر دردناک باشند هم بی خطر هستند. آنها اغلب با میخچه یا پینه اشتباه گرفته می شوند. بنابراین لازم است تمامی علائم آنها را بشناسید تا با هم به اشتباه نگیرید.

زگیل های کف پا به شکل سخت و صاف هستند. زگیل ها که روی پا یا بین انگشتان ظاهر می شوند، اغلب ظاهری برجسته و کاملا گوشتی دارند. زگیل کف پا اغلب به رنگ خاکستری یا قهوه ای است (اما در مواردی رنگ آن ممکن است متفاوت باشد). دور آنها اغلب با چند نقطه سیاه پوشیده می شود. لازم است بدانید که زگیل ها در برابر درمان بسیار مقاوم بوده و تمایل به عود مجدد دارند.

هنگامی که زگیل کف پا در نواحی تحمل کننده وزن بدن (مانند پاشنه پا) ایجاد می شود ، می تواند منبع ایجاد درد شدید و ناراحتی فرد باشد. البته درد هنگامی احساس می شود که فشار مستقیماً بر روی زگیل وارد شود.

علائم دیگر نیز شامل موارد زیر می شوند:

خارش زائده و اطراف آن

قرمز و ملتهب شدن

احساس سوزش

خونریزی و زخم (در صورت خراشیده شدن یا برخورد به اجسام).2

عوامل خطر زگیل کف پا

هرکسی ممکن است مبتلا به زگیل کف پا شود اما احتمال بروز آن در افراد زیر بیشتر از دیگران خواهد بود:

کودکان و نوجوانان

افرادی که قبلاً به زگیل کف پا مبتلا شده باشند.

افرادی که دارای سیستم ایمنی بدن ضعیفی هستند.

افرادی که با پای برهنه در محیط های گرم و مرطوب قدم زده و احتمال انتقال ویروس زگیل کف پا را افزایش می دهند.1

درمان زگیل کف پا

برای درمان سریع تر زگیل کف پا می توان از شیوه های درمانی بدون نیاز به نسخه یا مراجعه به پزشک متخصص نیز استفاده کرد. بیشتر انواع زگیل کف پا بی ضرر بوده و بدون نیاز به درمان از بین خواهند رفت. اما ممکن است روند درمان زگیل ها 1 تا 2 سال به طول بیانجامد.

در صورتی که احساس درد داشته یا زگیل روی قسمت های دیگر پوستتان پخش شده است بهتر است به فکر درمان دارویی یا خانگی باشید. شاید مجبور باشید برای درمان زگیل کف پا درمان های مختلفی را امتحان کنید و حتی با وجود درمان باز هم زگیل جدیدی روی پوست به وجود بیاید.

داروی لایه بردار قوی (سالسیلیک اسید)

داروهای قوی برای درمان زگیل شامل تجویز سالسیلیک اسید می شود که با استفاده از آن زگیل به صورت لایه لایه از بین خواهد رفت. تحقیقات نشان داده است که استفاده از داروی سالسیلیک اسید همراه با منجمد کردن اثر بخشی بسیار بیشتری داشته و درمان زگیل سریع تر اتفاق خواهد افتاد.

منجمد کردن (کرایوتراپی)

درمان با منجمد کردن معمولاً در مطب دکتر انجام شده و برای این شیوه از نیتروژن مایع بر روی زگیل استفاده می کنند. منجمد کردن باعث می شود تا در زیر و اطراف زگیل تاول به وجود بیاید. سپس بافت مرده در عرض چند هفته یا بیشتر از داخل آن خارج خواهد شد. این شیوه باعث فعال سازی سیستم ایمنی بدن فرد شده و سیستم ایمنی به مبارزه با ویروس ها خواهد پرداخت.

گاهی از اوقات ممکن است نیاز باشد تا تکنیک منجمد کردن را چندین بار تکرار کنید تا روند درمان کامل شود. از جمله عوارض جانبی منجمد کردن زگیل می توان به درد، تاول زدن و تغییر رنگ پوست ناحیه مداوا شده اشاره کرد. از آن جایی که این شیوه درمانی دردناک و ناراحت کننده بوده بهتر است برای کودکان و نوجوانان استفاده نشود.

از علت تا درمان خانگی زگیل کف پا

جراحی و درمان های دیگر

اسیدهای دیگر، در صورتی که سالسیلیک اسید یا منجمد کردن کارساز نبود. پزشک ممکن است از تریکلوراستیک اسید برای درمان زگیل استفاده کند. در این شیوه پزشک ابتدا سطح زگیل را تراشیده و سپس با استفاده از خلال دندان چوبی اسید را بر روی زگیل قرار می دهد. برای اثر بخشی این شیوه درمانی باید هر هفته تکرار شود. عوارض جانبی این شیوه درمانی شامل سوزش و مور مور شدن می شود.

جراحی سرپایی،در یکی دیگر از شیوه های درمانی پزشک ممکن است بخواهد زگیل و بافت مزاحم را با برش از روی پوست بردارد. البته این شیوه باعث می شود تا جای زخم بر روی پوست فرد باقی بماند.

درمان لیزری،می توان با استفاده از لیزر رگ های خونی کوچک (cauterizes) را سوزانده و بافت آسیب دیده را کاملاً از بین برد، به قدری این درمان را تکرار می کنند تا زگیل خشک شده و بریزد. البته شواهد کافی برای مؤثر و کارساز بودن این شیوه درمانی وجود نداشته و ممکن است با درد و جای زخم روی پوست همراه باشد.3

سبک زندگی و درمان خانگی زگیل کف پا

غالباً درمان های خانگی برای از بین بردن زگیل مؤثر هستند. مگر اینکه مبتلا به دیابت یا دچار اختلال سیستم ایمنی باشید.

بهتر است از شیوه های زیر برای درمان زگیل استفاده کنید:

لایه برداری دارویی (سالسیلیک اسید)

محصولات بدون نیاز به تجویز برای درمان زگیل شامل سالسیلیک اسید می شود. سالسیلیک اسید در قالب پماد، پد، چسب و مایع در داروخانه ها عرضه می شود. بهتر است برای درمان زگیل های دست و پا از محلول سالسیلیک اسید 17 درصد استفاده کنید.

محلول را تنها چند هفته به صورت روزانه بر روی محل زگیل قرار داده و در مصرف آن زیاده روی نکنید. برای گرفتن بهترین نتیجه بهتر است قبل از استفاده از سالسیلیک اسید چند دقیقه دست یا پاهایتان که دچار زگیل شده است را داخل آب گرم قرار داده و سپس سالسیلیک اسید را روی آن بزنید. ترجیحاً با دست این کار را انجام نداده و برای این کار از چوب پزشکی یا بستنی تمیز استفاده کنید.

اگر احساس کردید پوستتان در نتیجه استفاده از لایه بردار تحریک شده، بهتر است میزان استفاده از آن را کاهش دهید.

در صورتی که باردار هستید بهتر است قبل از استفاده از محلول های اسیدی با پزشک مشورت کنید.

از علت تا درمان خانگی زگیل کف پا

منجمد کردن

بعضی از محصولات نیتروژن مایع بدون نیاز به نسخه در داروخانه ها موجود بوده و می توانید آن را به شکل اسپری خریداری کنید.

نوار چسب زگیل

برای درمان زگیل با استفاده از نوار چسب زگیل، کافی است نوار چسب را به مدت 6 روز روی محل برآمدگی قرار دهید. پس با قرار دادن چسب در داخل آب و خیساندن آن را جدا کرده و شروع به تمیز کردن محل زگیل کند. در مرحله بعدی چسب را دور انداخته و بعد از 12 ساعت باز گذاشتن زگیل، دوباره از چسب دیگری استفاده کنید تا زگیل کاملاً از بین برود.1

چگونه از ابتلا به زگیل پا جلوگیری کنیم؟

با انجام کارهای زیر می توانید امکان انتقال را به حداقل رسانده و پیشگیری کنید:

از پابرهنه راه رفتن در محیط های غیر از خانه خودداری کنید

روزانه کفش و جوراب خود را عوض کنید

پا های خود را تمیز و خشک نگه دارید

پای کودکان خود را چند وقت یک بار بررسی کنید

زائده زگیل را روی بدن خود را افراد دیگر لمس نکنید زیرا موجب انتقال می شود

به عنوان بخشی از معاینه سالانه سلامت ، به پزشک مراجعه کنید.2



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 42
نویسنده : حسینی
قرآن و نظریه داروین

انسان و نظریه تکامل داروین

قرآن و نظریه داروین

منبع: پایگاه حوزه

سوال

لطفا نظر خود را در مورد نظریه داروین و در مورد تکامل بیان بفرمائید؟ چون که شنیده ام آیت الله مشکینی آنرا قبول دارند و به نظر من این نظریه خلاف قرآن است.

پاسخ

قبلپرداختن به اصل پاسخ به طرح مقدمه ای می پردازیم:

بررسی و نقد هر مسئله و گزاره علمی باید با متد و شیوه‏های خاص آن علم صورت بگیرد مثلا مسائل زیست شناختی را نمی‏شود با علوم نقلی تحقیق کرد، چنانچه علوم نقلی را با علوم زیست شناسی نمی‏توان بررسی نمود مثلا حوادث تاریخی را نمی‏شود با ادله فلسفی و براهین عقلی ثابت نمود پس هر علمی را باید با شیوه و متد آن علم، نفی یا اثبات کرد.

در مورد نظریه تکامل انواع (ترانسفورمیسم) یا اصالت انواع (فیکسیسم) باید گفت که اینها نظریه‏های زیست شناختی هستند و جز با متد آن قابل پاسخگویی نیستند اما بررسی نظر قرآن با دو پیش فرض در این زمینه می‏تواند مقبول و مطلوب باشد:

الف: قرآن وحی و کلام الهی است.

ب: در قرآن باطل راه ندارد و آنچه گفته است مطابق با واقع است.

با این دو مقدمه می‏توان با نظر قرآن در مورد این اصل زیست‏شناسی قضاوت نمود.

البته نباید از نظر دور داشت که تصویر عامیانه از تطور انواع با تصویر عالمانه آن بسیار متفاوت است و اینجا گنجایش پرداختن به آن را ندارد.

اما در مورد سؤال شما: ظاهر قرآن در مورد بشر، نظریه فیکسیسم است و نه ترانفسورمیسم و اگر فرض شود که نظریه ترانفسورمیسم قطعی است چاره‏ای جز توجیه ظاهر قرآن نیست .

دانشمندان برای اصل این تعارض دست به توجیهاتی زده‏اند چنانچه شهید مطهری داستان خلقت بشر در قرآن را زبان سمبلیک می‏داند .[1]و مصباح یزدی به فرض صحت این نظریه خلقت انسان را معجزه می‏داند و می‏گوید قرآن کتاب علم نیست و برای شناساندن طبیعت نیامده است و اگر مطالبی راجع به علوم و... در آن مطرح شده اصالتا مورد توجه نبوده است چرا که مقصود اصلی هدایت بشر و ساختن انسان است.[2]در این میان آیت اللّه مشکینی آیات مربوط به خلقت را به 5 دسته تقسیم کرده است که بعضی از آنان با نظریه تکامل انواع مخالفت ندارند و آقای مشکینی می‏خواهد با این بیان بگوید که اولا زبان قرآن با علوم هماهنگ است و ثانیا نظریه تطور انواع با توحید ناسازگار نیست.

ولی مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با اعتقاد به این نکته که اگرچه در قرآن برای نفی و اثبات این نظریه نص (سخنی که هیچگونه احتمال دیگر در آن نباشد) نداریم و هرچه داریم ظواهر قرآن است (که این ظواهر بسیار بیّن و قریب به نص است)، می‏فرماید: منتهی شدن بشر موجود امروزی با تناسل به یک زن و مرد، مدلول ظهوری قریب به نص آیات شریفه بوده و قابل تفسیر نمی‏باشند و اگرچه (قبول این مطلب) از ضروریات دین نیست ولی از ضروریات قرآنی می‏باشد[3]و هم می‏فرماید:

ظاهر قریب به تصریح آیات قرآن دلالت بر این دارد که بشر امروزی از نسل دو نفر زن و مرد معین هستند و مرد در قرآن آدم نامیده شده است و آن مرد و زن از پدر و مادری به وجود نیامده بلکه از خاک یا گل یا گل پخته و یا از زمین پدید آمده‏اند.[4]و هم فرموده است : اما اعتقاد به اینکه نسل بشری، به فردی از انسان کامل (از جهت فکری) از طریق توالد بر اساس قوانین تنازع در بقا و انتخاب اصلح می‏رسد که او از انسان غیر کامل به دنیا آمده است، با آیه زیر دفع می‏گردد که:«إِنَّ مَثَلَ عیسی‏ عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[5]به علاوه دلیلی که بر این اعتقاد اقامه شده است (مراد دلایل علمی اعم از شواهد فیزیولوژیکی ـ آناتومی تطبیقی جنین شناسی حیوانات، فسیل شناسی و... می‏باشد) از اثبات مدعایشان عاجز است.[6]

برای مطالعه بیشتر به کتب معارف قرآنآیت الله مصباح یزدی، علل گرایش به مادیگری شهید مطهری، خلقت انسان دکتر ید اللهسحابی، تکامل در قرآن آیت الله مشکینی، تفسیر المیزان ج 16، و موضع علم و دین درخلقت انسان احد فرامرز قراملکی رجوع شود.



[1]مجموعه آثار، ج 1، ص 515 ـ 514.

[2]معارف قرآن، درس 33.

[3]ـ تفسیر المیزان، ج 16، ص 169، القول فی الانسان الأولی.

[4]تفسیر المیزان، ج 16، ص 269.

[5]سوره آل عمران، آیه 59.

[6]تفسیر المیزان، ج 16، ص 270.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: قرآن و نظریه داروین ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 47
نویسنده : حسینی
مفهوم نفس در قرآن

خودسازی و تهذیب نفس در قرآن

مفهوم نفس در قرآن

منبع: پایگاه حوزه

سوال

مفهوم نفس در قرآن چیست؟

پاسخ

معانی نفس از دیدگاه قرآن :

تفحص و بررسی درقرآن، بیانگر این حقیقت است‏ که کلمهنفسدرآیات زیادی(حدود 346 مورد) به صورت‏هایمختلف مفرد و جمع و...بکار برده شده،ودرمعانی بسیاری که درذیل می آید، بکار رفته است:

1- نفس به معنای جان یا حیات حیوانی :

وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهًِ...[1]«برای نفس چیزی نیست مگر آن که بمیرد به اذن پروردگار»

... کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ...[2]«هر نفسی مرگ را خواهد چشید».

در این دو آیه، نفس مرادف با جان است.

2 - نفس به معنای روان یا نفس انسانی:«... وَ ذَکِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما کَسَبَتْ، یادآوری کن که نفس آنچه کسب کند بدان گرفتار می‏شود»[3]

یعنی نفس در این معنا، ماهیت‏خویش را با آنچه که به دست‏می‏آورد، می‏سازد. در این مورد نفس همان مجموعه حالات روحی است‏که خاصیت ادراکی، انفعالی، و افعالی دارد و بر مبنای این سه‏ خصوصیت‏ خود را می‏سازد و شخصیت‏ خود را شکل می‏دهد.

… أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ غَیْرَ الْحَقّ‏ِ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ.[4]«در روز قیامت‏خداوند به کفار اخطار می‏کند خارج کنید نفسهای‏خود را از بدن‏هایتان یعنی بمیرید درحالی که جزا داده می‏شوید به عذاب خوارکننده‏ای‏».

3 - نفس به معنای شخصیت ‏شکل گرفته و متعادل:

لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ.[5]«خدا هر کسی را به اندازه توانائی‏اش تکلیف می‏دهد».

در این مرتبه نفسی مطرح است که خود را به مرتبه‏ای از تکامل رسانده است.

4 - نفس به معنای وجدان نفسانی با خود آگاهی:

کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ.[6]«هر نفسی و جانی در عالم رنج و سختی مرگ را می‏چشد و در سیر زندگی با خوبی و بدی آزمایش می‏شود و به سوی ما باز گشت ‏می‏کند».

عَلِمَتْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ.[7]«هر نفسی می‏داند آنچه را که از پیش فرستاده شده است و آنچه ‏را که از پس می‏آید».

در این دو آیه نیز نفس به معنای جان آمده و هم به معنای عامل ‏وجدان و شعور که در نتیجه منش انسانی را بیان می‏کند.

5 - اصل ثابت انسانی و خودآگاهی:

وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها× فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها[8]. «قسم به نفس و آن که او را متعادل و متکامل آفرید و در او بدکاری و پرهیزکاری الهام کرد».

این آیه ناظر به روان انسان است که می‏تواند در مسیر ظهور و فعلیت فطرت حرکت کرده، الهام بگیرد و متکامل شود و یا به ‏بدکاری روی آورد خلاصه این که حالت اکتسابی جذب خیر و یا شر را دارد.

6 - نفس به معنای نفس حیوانی یا نفس تعالی نیافته:

وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنَّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ.[9]«نفس خودم را تبرئه نمی‏کنم که نفس امر کننده به بدی است مگر این که‏خدا بر من رحمت آورد به درستی که پروردگار من آمرزنده و مهربان است‏».

یعنی حضرت یوسف چنین با خدای خود تکلم می‏کند که من خودستائی ‏نکرده، نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرا نمی‏دانم زیرا نفس ‏اماره، انسان را به کارهای زشت وا می‏دارد جز آن که خدای

بر او رحمت آورد.

7 - نفس به معنای مضاف الیه یا معنای خودش:

یعنی خود انسان و غیر آن اراده شده است. و از این معنا برای ‏تاکید استفاده می‏شود، این معنای تاکیدی درباره همه موجودات ‏حتی خداوند بکار می‏رود از قبیل آیات زیر:

قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ قُلْ لِلّهِ کَتَبَ عَلی‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُؤْمِنُون.[10]

«خداوند رحمت را بر خودش واجب کرده است‏».

(یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ)[11]«خداوند خودش شما را از انجام گناهان ‏برحذر می‏دارد».

8 - نفس به معنایشخصانسانی که مرکب از جسم و روح است:

هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ...[12]«آن خدائی که آفریده است، شما را از یک نفس »و مراد از نفس‏ در این آیه، شخص است‏ یعنی حضرت آدم.

...أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا...[13]«کسی که بکشد یک فردی را بدون جرم، کانه تمام مردم روی زمین ‏را کشته‏».

یَوْمَتَأْتی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها...[14]«به یاد آورید روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است و تنها)به دفاع از خود برمی‏خیزد».

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیرالمیزان، ج‏14 در سوره انبیاء،آیه 35 ذیل آیه(کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ) در توضیح لفظ «نفس‏» سه معنا در قرآن ‏ذکر می‏کند و چنین می‏نویسد:

معنای اول: به معنای تاکید

لفظ «النفس‏»، علی ما یعطیه التامل‏ فی موارد استعماله، اصل معناه هو ما اضیف الیه نفس الشی معناه ‏الشی نفس الانسان معناه الانسان و نفس الحجر معناه هو الحجر...» «یکی از معانی لفظ نفس با تامل در موارد استعمالش در قرآن ‏همان معنای مضاف الیه است پس نفس الشی یعنی خود شی و نفس‏ الانسان یعنی خود انسان و ذات او و نفس الحجر یعنی معنای حجر که همان سنگ است ‏بنابراین معنا، نفس در معنای تاکیدی بکار رفته همانطور که علماء علم ادب می‏گویند:

زید خود زید نزد من آمد و به این معنا نفس بر هر شی‏ای استعمال ‏می‏شود حتی در مورد خود خداوند چنانکه خداوند در قرآن فرموده ‏است: «خداوند بر خودش واجب کرده است‏».[15]

معنای دوم: به معنای شخصانسان

استعمال نفس در شخص انسان و آن موجودی است مرکب از روح و بدن‏ و هر دو در اینجا مجموعا به معنای شخص انسان بکار رفته مثل ‏آیه مبارکه (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها).[16]

(مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا) .[17]«به همین جهت ‏بر بنی‏اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گوئی‏ همه انسانها را کشته است‏».

جالب این است که هر دو معنا در یک آیه نیز جمع شده است:

مثل آیه (کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها) .[18]«به یاد آورید روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است و تنها) به ‏دفاع از خود برمی‏خیزد».

نفس اول در معنای روح انسانی; نفس دوم به معنای تاکیدی بکار رفته است.

معنای سوم: به معنای روح انسانی

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ج‏14، ص 312 سوره انبیاءچنین می‏نویسد:

«ثم استعملوه فی الروح الانسانی لما ان الحیاه و العلم و القدره التی بها قوام ‏الانسان قائمه بها و منه قوله تعالی(أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُون)ِ 0[19]

«مفسران کلمه نفس را در روح انسانی بکار برده‏اند. به جهت این‏ که حیات و علم و قدرت و قوام انسان به آنها است مثل این آیه‏مبارکه: «روز قیامت‏ خطاب به انسانها می‏شود که اگر قدرت دارید روح خود را از بدنتان خارج کنید، امروز جزا داده می‏شوید عذاب‏ خوارکننده‏ای‏».

بدیهی است که معنای دوم و سوم از معانی نفس در نباتات و سایر حیوانات اطلاق نمی‏گردد. مگر به حسب اصطلاح علمی پس گفته نمی‏شوداین گیاه و این حیوان، نفس است. آری چه‏بسا بر خون(دم) نفس‏گفته می‏شود. به جهت این که حیات و هستی در یک حیوان منوط به ‏وجود خون است همان‏طور که در مورد حیوانات «نفس سائله‏» اطلاق‏ می‏گردد.

و هم چنین از دیدگاه اهل لغت، نفس به معنای دوم و سوم در فرشته و جن استعمال نمی‏گردد گرچه آنان نیز دارای حیات هستند ودر قرآن نیز چنین استعمالی واقع نشده است گرچه در قرآن درآیات زیادی وارد است که طائفه جن مثل انسان دارای تکلیف هستندو موت داشته و حشر و نشری دارند (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ) «ما طائفه جن و انسانها را نیافریدیم مگر برای این‏که عبادت خدا کنند».[20]

اما کلمه موت به معنای فقدان حیات و هستی و آثار آن دو ازشعور و اراده از موجودی که از شان آن این است که حیات و هستی‏و اراده را داشته باشد، نفس متصف به آن می‏شود چنانکه در سوره‏بقره آیه 28 (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ: «یعنی چگونه به‏خداوند کافر می‏شوید؟! درحالی که شما مردگان(اجسام بی‏روحی)بودید و او شما را زنده کرد سپس شما را می‏میراند» .

و نیز در مورد بتها وارد است (أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ).[21]«آنهامردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند».

تذکر این نکته در اینجا ضروری است که موت به معنائی که گفته‏شد، معنائی است که تنها انسان مرکب از روح و بدن به آن متصف‏می‏گردد پس انسان متصف می‏گردد به این که انسان، فاقد وجودمی‏گردد بعد از آن که آن را داشته است و اما کلمه ‏روح در قرآن‏ در هیچ آیه‏ای وارد نشده است که متصف به موت و مرگ گردد همان‏ طوری که در مورد فرشته نیز وارد نگردیده است و اما اینکه‏قول خداوند در قرآن (کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهَُ)[22].و قوله تعالی: (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی اْلأَرْضِ)[23].

به این معنا است که هلاک غیر از مرگ و موت است گرچه باهم در یک موردی منطبق می‏گردند.

از مطالب بالا روشن گردید که مراد از نفس در آیه مبارکه (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتَ) تنها انسان است نه به معنای روح انسانی زیرا نسبت موت به روح در کلام خداوند وارد نشده است پس شامل فرشته و جن و سایر حیوانات نمی‏گردد گرچه برخی از آنها مثل جن و حیوان‏ متصف به موت و مرگ می‏گردند، دلیل این اختصاص به انسان قرینه‏ای‏ است که قبل از آیه(کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ) یعنی(وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ الْخُلْدَ)[24]و نیز قرینه‏ای است که بعد از آن آیه و در ذیل‏آن ذکر شده است (نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً).

پس کلام برخی از مفسرین به این که مراد از نفس در آیه مذکور روح است، صحیح به نظر نمی‏رسد گرچه برخی از مفسرین ادعای ‏عمومیت آیه را بر هر صاحب هستی از انسان و فرشته و جن و سایر حیوانات حتی نبات نموده‏اند و لکن حق این است که قبلا گفته شد.[25]

نظر امام فخر رازی در معنای نفس از دیدگاه قرآن و بطلان آن

‏امام فخر رازی در تفسیر کبیرش در ذیل آیه مبارکه (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ) چنین ذکر کرده است:

اولا ادعا می‏کند که آیه (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ) عمومیت داشته،شامل همه موجودات دارای نفس می‏شوند بعد از این مطلب چنین‏می‏نویسد:

«ان الایة مخصصة فان له تعالی نفسا کما قال حکایة عن عیسی و نعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسک‏». «آیه مذکور عام بوده ‏و تخصیص خورده است‏ برای این که خداوند نیز دارای نفس است‏ چنانکه در قرآن از قول حضرت عیسی(ع) نسبت‏ به خداوند چنین حکایت‏ شده است که ای خداوند تو می‏دانی آنچه را که در نفس من است و من نمی‏دانم آنچه را که در نفس تو است‏».

پس خداوند نیز دارای نفس است‏ با این که موت درباره خداوند محال است و همچنین جمادات دارای نفس اند و موت ندارند».

سپس چنین اضافه می‏کند:

«و العام المخصص حجة فیبقی معمولا به علی ظاهره فیما عدا ما اخرج منه و ذلک تبطل قول الفلاسفة فی الارواح البشریة و العقول‏ المفارقه و النفوس الفلکیه انها لا تموت‏».

«آیه عام تخصیص خورده، حجت است پس به ظاهر آن عمل می‏شود جزدر موردی که از آن استثناء شده است و این آیه قول فلاسفه را در اثبات این که ارواح بشری و عقول مفارق و نفوس فرشتگان موجواتی ‏هستند که مرگ ندارند، باطل و مردود می‏داند».

علامه بعد از نقل این کلام از امام فخر رازی سه اشکال بر این‏گفته او ذکر می‏کند:

اولا: این که مراد از «نفس‏» در آیه بالا به معنای اول که شامل‏ همه موجودات باشد، نیست. مگر این که به صورت اضافه در کلام‏ آورده شده باشد، اما در این آیه (کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ) از اضافه ‏قطع شده پس این معنای اول در این آیه قطعا مراد نیست پس تنها یکی از دو معنای دوم و سوم ممکن است مراد باشد و چنانکه گفته‏ شد، معنای سوم نیز قطعا در این آیه مراد نیست پس باقی می‏ماند معنای دوم.

و ثانیا: نفی موت از جمادات با آیه (وَ کُنْتُمْ أَمْواتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ) و آیه (أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ) . و غیر این دو از آیات منافات ‏دارد چنانکه توضیح آن روشن است.

و ثالثا: قول فخر رازی که عمومیت آیه قول فلاسفه را در ارواح‏ بشری و عقول مفارق و نفوس فلکی باطل می‏کند، صحیح نیست. زیرا همه اینها مسائل عقلی هستند که از طریق برهان ثابت ‏شده‏اند. و برهان حجت‏ بوده، مفید یقین است و اما آنچه از قرآن استنباط می‏گردد، از قبیل ظهورات بوده قابل توجیه هستند و ظهور، حجت‏ظنی است و چگونه تصور می‏گردد که علم با ظن بخلاف جمع شود و اگراین مسائل واقعا اثبات شده و دارای برهان قطعی نباشد، پس دراین صورت به ظن به خلاف اصولا نیازی نیست .[26]

با توجه به معانی ذکر شده از قرآن، می‏توان نتیجه گرفت که نفس ‏انسانی از سوئی با فطرت و ذات خویش در ارتباط است و از سوی ‏دیگر، با طبیعت پیرامون خود با محیط و مکتسبات آن و بدین‏ترتیب نفس شکل می‏گیرد .[27]

به برخی از این معانی بالا که ذکر شد، در کتاب «رساله نفسیه‏»تالیف فضل الله بن حامد الحسینی از علماء قرن نهم(921قمری) درصفحه 12 اجمالا اشاره شده است.

«بیان اختلاف مذاهب و معانی که در باب معرفت نفس گفته‏اند و ذکر الفاظ مختلفه که بر حقیقت او اطلاق می‏کنند، اول آن است که‏نفس گویند و حقیقت می‏خواهند چنانکه گویند فلان شی بنفس خود قائم است و نفس گویند و روح را اراده کنند و دل را مراد می‏دارند. و باشد که نفس گویند و ذات و وجه مراد باشد این جمله ‏به یکدیگر نزدیک‏تر است.

حال نفس و روح و قلب و دل نیز (در قرآن) هم‏چنین است و اختلاف ‏رهروان حق از این جهت است که چون در نگرند در مقام مشاهده گاه ‏باشد که نفس خود را تاریک بیند و گاه باشد که پرتو زند چنانکه ‏دیده بیننده طاقت آن را ندارد که در او نگرد و گاه باشد که ‏دیده از بیننده برباید چون تعدد صفات باطن معلوم شد بدانکه ‏کثرت این نامها از کثرت صفات باطن پیدا شود».

ماخذ: با اندکی تصرف، درسهایی از مکتب اسلام- سال 78- شماره 8‏، معانینفسدرعلم‏النفس از دیدگاهقرآن،حسین حقانی زنجانی


[1]-سوره آل عمران، آیه 145.

[2]-سوره نساء، آیه 35.

[3]- سوره انعام، آیه70.

[4]- سوره انعام، آیه 3 9.

[5]-سورهبقره، آیه 286.

[6]-سورهانبیاء، آیه 35.

[7]-سورهانفطار، آیه 5.

[8]-سورهشمس، آیه 7.

[9]--سورهیوسف، آیه 53.

[10]- سوره انعام، آیه 12.

[11]-سورهآل عمران، آیه 28.

[12]-سورهاعراف، آیه 189.

[13]-سورهمائده، آیه 32.

[14]-سورهنحل، آیه 111.

[15]-سورهانعام، آیه 12.

[16]-سورهزمر، آیه 6.

[17]-سورهمائده، آیه 32.

[18]-سورهنحل، آیه 111.

[19]-سورهانعام، آیه93.

[20]-سوره ذاریات، آیه56.

[21]-سوره نحل، آیه21.

[22]-سوره قصص، آیه88.

[23]-سوره زمر، آیه68.

[24]-سورهانبیاء، آیه 34.

[25]- تفسیر المیزان، ج‏14، سوره انبیاء، آیات 7 و 21، ص‏313.

[26]- تفسیر المیزان، ج‏14، ص‏313 و 314.

[27]-- علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی و تطبیق آن باروانشناسان جدید نوشته دکتر حسن احدی مشکوة ‏السادات بنی جمالی،تاریخ چاپ 1361ش ناشر: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: مفهوم نفس در قرآن ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 47
نویسنده : حسینی
خوشا به حال تو، خوشا به حال چشمهاى تو !

دو واحد سیاسی «کوفه شناسی» / شهری پولدار و شورشگر، همراه با چرخش های سیاسی


خوشا به حال تو، خوشا به حال چشمهاى تو !

كاش خدا جاى ترا با من عوض مى كرد.
كاش خدا مرا به جاى تو مى آفريد .
اى كاش من به جاى تو رونده اين راه بودم .

اگر من به جاى تو رونده اين راه بودم ، دست كه روى اين دشت نمى گذاشتم ، با پا كه روى اين دشت راه نمى پيمودم .
من چشم مى گذاشتم بر كف اين دشت . من به پاى مژگان راه اين دشت داغ را مى سپردم من تاولها را بر دل مى خريدم .
بر جگر مى نشاندم .
تو چه مى دانى چه راهى است اين راه ؟ تو چه مى دانى مقصد كجاست و معشوق كيست .

آقاى من حبيب خيال مى كند كه من هم نمى دانم ، خيال مى كند كه من كودكم ، كَرَم ، كورم ، جاهلم . باز اينها مهم نيست .
خيال مى كند كه من دل ندارم ، بى دلم . من اگر چه سواد خواندن عشق ندارم اما دل كه براى عاشق شدن دارم .
دل كه براى دوست داشتن ، نياز به الفبا ندارد. دل كه براى عاشق شدن وابسته حروف و كتاب نيست .

او خيال مى كند كه من دل ندارم . به من گفته است تو را در اين سايه روشن سحر، مخفيانه و آرام از كوچه پس كوچه هاى شهر بگذرانم .
كوفه را به طرفة العينى پشت سر بگذارم و در پشت اين كاروانسراى متروكه منتظرش ‍ بمانم .
خيال مى كند كه من نمى دانم مقصدش كجاست . مقصودش ‍ كيست .

خيال مى كند كه من اينهمه بى تابى او را نمى فهمم ، درك نمى كنم ، در نمى يابم .
بيا عزيز دل ! بيا به اين سمت ! بيا در زير اين سرپناه ، آرام بگير و اين ماحضرى را بخور تا آقامان حبيب بيايد.
بيا، بيا اين طور مظلومانه به من نگاه نكن ، مظلوم منم نه تو. تو راهى ديار معشوقى ، تو به ديدار كسى مى روى كه خورشيد هر روز به خاطر او طلوع مى كند.
تو زائر كسى مى شوى كه فرشتگان آسمان به زيارت او مى روند.

خوشا به حال تو اى اسب ! خوشا به حال چشمهاى تو!
بگذار ببوسم اين چشمهاى تو را كه تا ساعاتى ديگر به روى معشوقم گشوده مى شود.
اى كاش من به جاى تو رونده اين راه بودم .
اگر كسى مرا در اين سايه روشن سحر مى ديد، حتم به من مى خنديد كه با اسب و در كنار اسب ، پياده راه مى روم .
ولى مردم چه مى دانند كه اين اسب به كجا مى خواهد برود. و من كى ام كه سوار بر اسبى شوم كه چشمش به معشوق مى افتد.

خوشا به حال تو اى اسب ! خوشا به حال چشمهاى تو!
بگو كه از من خشنود هستى ؟بگو كه آيا دلت از من راضى است ؟ آن چنان كه شايسته اين سفر عاشقانه است تيمارت كردم ؟
ترا آنچنان كه بايد و شايد، مهياى اين سفر كردم ؟

اى عزيز دل ! اى اسب ! مبادا در راه بلغزى ؟ مبادا سوار خود را بلغزانى ؟ مبادا در مقابل گرسنگى بنشينى ؟ مبادا در مقابل تشنگى فرو بيفتى ؟
مبادا به خستگى روى خوش نشان دهى ؟ مبادا سستى كنى ؟ مبادا از اسبى و اسبانگى چيزى كم بگذارى .
چنين سفرى براى همه كس پيش نمى آيد. و براى تو بيش از همين يك بار وصال نمى دهد.

پس چرا نيامد اين آقايمان ؟! وقت گذشت . آفتاب ، پيش از او راهى آسمان شده است . پس چرا نيامد؟ نكند دلش لرزيده باشد؟ نكند به زمين دنيا چسبيده باشد؟
نكند سگ تعلق پايش را گرفته باشد؟ نكند زنجير محبتى او را نشانده باشد! نكند رعب حكومت بر دلش چنگ انداخته باشد! نكند...

ولى ... نه ... اى اسب ، سوار تو ماندنى نيست . سوار تو كسى نيست كه در راه معشوق ، هيچ تعلقى پايش را سست كند.

مى آيد، حبيب مى آيد.

بى تابى مكن اى اسب ! سوار تو آمدنى است . سوار تو كسى نيست كه معشوق را در مقابل كرور كرور دشمن تنها بگذارد. يك يار هم يك يار است ،
در اين برهوت بى ياورى .

حبيب مى آيد.

اما... اما... چه باك اگر نيامد، من خودم بر تو سوار مى شوم و جاى او را در سپاه معشوق پر مى كنم .
مشوش نباش اى عزيز! غم به دل راه مده اى اسب ! اين شمشير، اندازه دست من هم هست . اين كلاه خود بر سر من هم مى نشيند.
اين زره بر تن من هم قاعده مى شود.

بيم به دل راه مده اى اسب ! اگر آقايم حبيب ، آمدنى نشد، اگر حكومت او را پشت ميله هاى زندان نشاند. من خودم با تو همراه مى شوم و با هم ،

جانمان را فداى معشوق مى كنيم .



اما نه ، انگار دارد مى آيد؛ آن قامت بلند و خميده ، آن كمان استوار دارد مى آيد؛ با گيسوان رها شده اش در باد.

چرا گيسوان سپيد خود را سياه كرده است ؟ چرا خود را به جوانى زده است ؟



انگار مى خواهد به دشمن معشوق بگويد من هنوز جوانم ،من همان جنگجوى بى بديل سپاه على بن ابى طالبم (ع)

من به همان صلابت كه در سپاه پدر حقيقت شمشير مى زدم اكنون در ركاب حقيقت پسر شمشير مى زنم .

انگار مى خواهد به دشمن معشوق بگويد كه من همان حبيب بن مظاهر سى و چند ساله ام و اين چند سال پس از على تا كنون ،

زندگى نكرده ام كه عمر افزوده باشم . من جوانم هنوز و آماده جنگ .

بيا! بيا حبيب و برو اما نه تنها.

به خدا اگر بگذارم كه بى من به يارى فرزند رسول الله بروى ؟
آنجا در سپاه حسين ، برده و آزاد فرقى نمى كند، در چشم حسين غلام و آقا يكى است كه همه بنده و برده اويند.
او مرا نيز شايد نياز داشته باشد و من ، بيشتر نيازمند اويم .


مرا هم با خود ببر حبيب !



اين اولين بارى است كه غلامى به آقاى خود فرمان مى دهد، اما تو در ركاب حسين ، بيش از بنده نيستى و ما هر دو بنده حسينيم .

مرا هم با خود ببر حبيب !



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: خوشا به حال تو، خوشا به حال چشمهاى تو ! ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 52
نویسنده : حسینی

روح از نظر قرآن

تاریخ انتشار : 1385/6/1
بازدید : 5743
منبع: پایگاه حوزه

سوال

از نظر قرآن روح چه حقیقتی است؟

پاسخ

کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می شود. و چه بسا هم مجازاً در اموری که به وسیله آنها آثار نیک و مطلوبی ظاهر می شود استعمال می کنند، چنانکه علم را حیات نفوس می گویند. به هر حال کلمه روح در قرآن به یک معنای وسیعتر آمده است یعنی هم به این معنائی که در جانداران می یابیم و مبدأ حیات و منشا احساس و حرکت ارادی است آمده هم معانی وحی، جبرئیل، عیسی بن مریم. نیز آمده، و برای بیان حقیقت روح فرموده که روح از جنس امر الهی است و حقیقت امر الهی یعنی وجود اشیاء از جهت استنادشان به ذات پروردگار وبا قطع نظر از اسباب وجودی دیگر که خارج از حیطه زمان و مکان است، خلاصه ایجادی که فعل مخصوص خداوند است و اسباب وجودی و مادی در آن دخالت ندارند مافوق نشأه مادی و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از این سنخ است. از کلام خدای سبحان چنین برمی آید که این روح گاهی با ملائکه است( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ)[1]و گاهی آن حقیقتی است که در عموم آدمیان دمیده شده استوَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ[2]و گاهی آن حقیقتی است که با مومنین استوَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ[3]و گاهی آن حقیقتی است که انبیاء با وی در تماسند" وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنا[4]و گاهی هم به آن حقیقتی اطلاق می شود که در حیوانات و نباتات زنده وجود دارد.[5]



[1]مثل سوره شعراء، آیه 193.

[2]سوره سجده، آیه 9 .

[3]سوره مجادله، آیه 23.

[4]سوره شورا، آیه 52 .

[5]برداشتی از ترجمه المیزان ج 13 - ص 270 تا ص 276.

کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می شود. و چه بسا هم مجازاً در اموری که به وسیله آنها آثار نیک و مطلوبی ظاهر می شود استعمال می کنند، چنانکه علم را حیات نفوس می گویند. به هر حال کلمه روح در قرآن به یک معنای وسیعتر آمده است یعنی هم به این معنائی که در جانداران می یابیم و مبدأ حیات و منشا احساس و حرکت ارادی است آمده هم معانی وحی، جبرئیل، عیسی بن مریم. نیز آمده، و برای بیان حقیقت روح فرموده که روح از جنس امر الهی است و حقیقت امر الهی یعنی وجود اشیاء از جهت استنادشان به ذات پروردگار وبا قطع نظر از اسباب وجودی دیگر که خارج از حیطه زمان و مکان است، خلاصه ایجادی که فعل مخصوص خداوند است و اسباب وجودی و مادی در آن دخالت ندارند مافوق نشأه مادی و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از این سنخ است. از کلام خدای سبحان چنین برمی آید که این روح گاهی با ملائکه است( نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ اْلأَمینُ)[1]و گاهی آن حقیقتی است که در عموم آدمیان دمیده شده استوَ نَفَخَ فیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ[2]و گاهی آن حقیقتی است که با مومنین استوَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ[3]و گاهی آن حقیقتی است که انبیاء با وی در تماسند" وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنا[4]و گاهی هم به آن حقیقتی اطلاق می شود که در حیوانات و نباتات زنده وجود دارد.[5]



[1]مثل سوره شعراء، آیه 193.

[2]سوره سجده، آیه 9 .

[3]سوره مجادله، آیه 23.

[4]سوره شورا، آیه 52 .

[5]برداشتی از ترجمه المیزان ج 13 - ص 270 تا ص 276.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: روح از نظر قرآن ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 64
نویسنده : حسینی
مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان

مروری بر حرکت آزادی خواهانه میرزا کوچک خان جنگلی

مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان

میزای کوچک خان جنگلی را می توان به حق از پیشگامان مبارزه با استعمار در عصر جدید دانست و نام او تا تاریخ را می نویسند در کنار نام های مبارزان بزرگ ایران مانند شیخ فضل الله نوری و شهید مدرس خواهد درخشید.

مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان

مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان رهبران جان برکف در طول تاریخ معاصر ایران معمولا از دل حوزه های علمیه قد علم کرده اند و هر جا ندایی برای حق طلبی بلند شده است یقینا یک عالم دینی محور این حرکت بوده است؛ از مشروطه گرفته تا انقلاب اسلامی از شیخ فضل الله نوری تا امام خمینی همه و همه تربیت یافتگان مکتب آزادی خواهی تشیع بوده اند.

در این میان شخصیتی که شاید بسیاری او را منتسب به حوزه های علمیه ندانند مجاهدی خستگی ناپذیر است که در دوره خود خواب را از چشمان ایادی اشغالگر در شمال ایران ربود و با لشگری اندک در برابر ابرقدرت های مستکبر آن زمان ایستاد.

"میرزا یونس استاد سرایی" فرزند "میرزا بزرگ خان استاد سرایی" بود که به خاطر آنکه پدرش را میرزای بزرگ صدا می کردند به او لقب میرزای کوچک را دادند و به مرور نام آن در اذهان به میرزا کوچک خان تغییر پیدا کرد و از آنجا که جنگل را به عنوان مقر فعالیت های آزادی خواهانه و ضد استکباری خود قرار داده بود به میرزا کوچک خان جنگلی مشهور شد.

میرزا کوچک خان تحصیلات ابتدایی خود را در صالح آباد رشت شروع کرد و پس از مدتی برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه محمودیه تهران حجره ای اختیار نمود. میرزا کوچک خان که از هوش سرشاری بهره مند بود به سرعت دروس حوزه علمیه را طی کرد به دروازه اجتهاد و شاید مقام اجتهاد رسید؛ او در دوران تحصیل خود بیش از هرکسی تحت تاثیر استادی روشن ضمیر و آگاه به نام "شیخ خلخالی" بود این استاد علاوه بر تدریس دروس متداول حوزه مباحث مفصلی را در مورد جامعه سازی و مدینه فاضله برای میرزا بیان می کرد و به طرح مباحثی می پرداخت که امروزه به آن مباحث فقه سیاسی و تمدن سازی می گویند. لزوم حرکت به سمت جامعه منهای فقر و عاری از ظلم و جور از آموزه هایی بود که شیخ خلخالی برای میرزا مطرح می کرد و همین مباحث روح مبارزه را در میرزاکوچک خان به وجود آورده و او را به حرکت برای مشارکت در فعالیت های سیاسی ترغیب کرد.

مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان

آغاز فعالیت های سیاسی میرزا کوچک خان

میرزا کوچک خان که حس تکلیف او را به قیام برای تغییر وادار می کرد زندگی پرفراز و نشیب سیاسی خود را با پیوستن به مشروطه خواهان آغاز کرد و در بسیاری از فتوحات مشروطه خواهان مانند فتح قزوین وتهران مشارکت جست؛ به گونه ای که به یک چهره شناخته شده مشروطه مبدل گشت.

حرکت سازمانی میرزا به صورت رسمی با پیوستن به مجلس اتحاد شروع شد؛ مجلس اتحاد مجلسی بود که شماری از آزادی خواهان رشتی مقیم تهران تشکیل داده بودند. این مجلس عملا زیاد دوام نیاورد و برخی از آن ها با انصراف از مبارزه به کنج عزلت خزیدند و گروهی دیگر نیز جذب جریان های مختلف سیاسی شدند و تعدادی نیز در نبرد با نیروهای طرفدار محمد علی شاه کشته و یا مثل میرزا کوچک خان زخمی شدند.

میرزا که مجلس اتحاد را منحل شده دید به رشت بازگشت و به هیئت اتحاد اسلام که متشکل از یک گروه 17 نفری بود پیوست؛ هیئت اتحاد اسلام متشکل از افرادی بود که بیشتر آن ها روحانی بودند و میرزا به خاطر روحیه جهادی و نظریات ناب مبارزاتی به عنوان عضو موثر آن گروه شناخته می شد و دیری نپائید که افراد هیئت اتحاد اسلام میرزا را به عنوان رهبر گروه انتخاب کردند. هیئت اتحاد اسلامی در اساسنامه خود خدمت به ایران و اسلام را یک اصل مسلم دانست و هرگونه تفکیک بین این دو را رد کرد.

در این زمان و درست مقارن با تشکیل هیئت اتحاد اسلام جنگ جهانی اول آغاز شد و با وجود اینکه ایران به صورت رسمی بی طرفی خود را در جنگ اعلام کرده بود اما روس ها با لشکر کشی به مناطق شمالی ایران این بی طرفی را نادیده گرفتند و ایران را وارد جنگی ناخواسته کردند؛ از آنجا که دولت مرکزی به هیچ وجه آمادگی جنگ نداشت و عملا کاری از دستش بر نمی آمد مردم مناطق شمالی در مقابل سربازان روس کاملا بی دفاع مانده و مورد غارت و تجاوز قرار می گرفتند. این وضعیت از طرف میرزا اصلا مورد قبول نبود به همین دلیل میرزا قیام خود را از منطقه لوشان شمال آغاز کرد و به نحوی می توان گفت شیخ جنگل برای مقابله با قوای روس فتوای جهاد صادر کرد.

مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان

فتوای جهاد از طرف مجتهد جنگل

مردم گیلان که به صداقت میرزاکوچک خان ایمان داشتند گروه گروه به میرزا پیوستند و دیری نپائید که ارتش میرزا آماده نبرد با روس ها شد. مزیت لشکر میرزا این بود که به دلیل آشنایی با منطقه توان عملیات پارتی زانی و چریکی داشتند و با کمین در گذرگاه های جنگلی با کمترین هزینه بیشترین تلفات را از لشگر روس می گرفتند. قوای روس که هر گونه حرکتی را برای سرکوب جنگلی ها شکست خورده می دید چاره ای جز استفاده از عوامل داخلی ندید اما عوامل داخلی مانند لوطی عبدالرزاق و مفتخر الملک هم کاری از پیش نبردند و لشکر میرزا در هر صورت پیروز میدان بود.

دور اول مبارزات میرزا پایانی تلخ ولی قابل تحملی داشت. وثوق الدوله در تهران به حکومت رسیده بود و اختیار امور را به دست گرفته بود. او که جنگ با میرزا کوچک خان را کاری پر هزینه می دید به میرزا پیشنهاد داد از قدرت جنگل کناره گیری کند و با امان نامه به عتبات مقدسه عراق پناه ببرد و نیروهایش را هم در اختیار تهران قرار بدهد! اما میرزا که این کار را خیانت می دید پیشنهاد وثوق الدوله را نپذیرفت و از این رو وثوق الدوله لشکری 20 هزار نفری را به فرماندهی تیمور تاش به گیلان فرستاد تا والی گیلان باشد. حرکت او با این قوای عظیم به سمت گیلان تلاطمی را در لشکر میرزا به وجود آورد، احمد کسمائی که فردی موثر بود خود را تسلیم لشکر وثوق الدوله کرد و از ادامه مبارزه انصراف داد و دکتر هشمت نیز با دریافت امان نامه ای که در پشت جلد قرآن نوشته شده بود فریب نیروهای قزاق را خورد و سر انجام پس از تسلیم در رشت اعدام شد و میرزا که دیگر سپاهی نداشت به پایگاه اولیه خود یعنی فومن رفت و به این صورت بخش اول مبارزات میرزا به پایان رسید.

آغاز دور دوم مبارزات میرزا

میرزا کوچک خان که از لشکر وثوق الدوله جان سالم به در برده بود به دلیل از دست دادن افرادی مانند دکتر هشمت و احمد و حسن کسمائی به ناچار به برخی از دوستان چپ گرای خود اعتماد کرده و آن ها را به شروع مبارزه ای جدید ترغیب نمود، افرادی مانند احسان الله خان و خالو قربان دعوت میزا را پذیرفتند و به او پیشنهاد نزدیک شدن به اتحاد جماهیر شوری را می دهند که این پیشنهاد توسط میرزا مقبول می افتد و میرزا در خلال تعقیب روس های سفید توسط ارتش سرخ شوروی در انزلی موفق می شود تا رشت را مجددا تصرف کند. میرزا که حالا کمی پایه های قدرت را مستحکم می بیند به شوروی پیشنهاد می دهد تا با تشکیل یک حکومت سوسیالیستی دینی در گیلان موافقت کنند و دولت شوروی این پیشنهاد را به صورت مشروط می پذیرد و حکومت جمهوری سوسیالیستی در گیلان تشکیل شد؛ اما از آنجا که مبانی اسلامی با اعتقادات سوسیالیستی و کمونیستی به شدت در تعارض بود برخی از کمونیست های پیوسته به میرزا به بهانه رد مالکیت خصوصی متعرض افراد و حتی کشاورزان می شدند و همین امر باعث اعتراضات مردمی به میرزا که مدعی رهبری حکومت در گیلان بود شد و میرزا که اعمال گرهی از هم قطاران خود را خلاف اصول مسلم اسلامی می دید در اعتراض به این سوء برخوردها رشت را به مقصد صومعه سرا ترک کرد و در پیامی به لنین نوشت: در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست برنامه بلشویک‌ها را قبول کند.

مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان

مبارزات میرزا در این دوره ادامه پیدا کرد تا آنجا که به دلیل اتحاد قشون ایران و روس و نیز خیانت یا فرار برخی از یاران چپ گرای میرزا او مجبور به کشاندن مبارزات به درون جنگل شد؛ اما از آنجا که میرزا قوای لازم را برای مبارزه نداشت به سمت خلخال رفت تا از "عظمت خانم فولادلو" که از کردهای مهاجر اسکان یافته در روستای نیلق و حاکم خلخال و یکی از حامیان همیشگی او بود کمک بگیرد؛ اما متاسفانه در تالش گرفتار طوفان شد و در روز 11 آذر ماه 1300 در حالی که بدن نیمه جان هوشنگ خان آلمانی تنها یار باقی مانده اش را بر دوش گرفته بود در راه مبارزات ضد استکباری و در مسیر اعتلای ایران و اسلام و آزادی مسلمین از چنگان استعمارگران جان شریفش را از دست داد؛ اما این پایان ماجرا نبود و آنان که کینه دیرینه از میرزا داشتند در سدد بر آمدند تا انتقام های نگرفته را از بدن بیجان میرزای شهید بگیرند.

بعد از آنکه خبر شهادت میرزا به محمد خان سالار شجاع رسید او برای عرض خوش خدمتی به برادر خود امیر مقتدر تالشی که دشمنی خونی با میرزا داشت به سمت محل جان باختن میرزا رفت ولی از آنجا که جنازه را به خانقاه گیلوان خلخال برده بودند او به خانقاه وارد شد و اجازه دفن میرزا را نداد. او در کمال شقاوت به یکی از روستائیان تحت امرش دستور داد تا سر مطهر میرزا را از بدن یخ زده اش جدا کند و برای هدیه به ماسال و قرار گاه امیر مقتدر بفرستد و او نیز سر را به رشت فرستاد تا تسلیم نیروهای نظامی شود و ازآنجا به تهران فرستاده شود؛ سر انجام پس از ماجراهای فراوان بدن مطهر میرزا از خلخال و سرش از تهران به رشت رسید و در محلی به نام سلیمان داراب رشت به خاک سپرده شد.

مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان

نکته ای نشنیده

نکته جالبی که معمولا از آن سخنی به میان نمی آید این است که در میان کسانی که از میرزا کوچک خان جنگلی حمایت کردند یک نام درخشان همیشه مکتوم است و این کتمان نیز به خاطر این است که این حامی مهم در آن زمان سن و سالی نزدیک به 15 سال داشته و کسی او را نمی شناسد. او کسی نیست جز روح الله موسوی خمینی یا همان امام خمینی. ایشان زمانی که اخبار جنگل در ایران پیچید با برادر خود مشورت کرد و اجازه خواست که به نهضت میرزا بپیوندد اما با مخالفت برادر بزرگتر خود مواجه شد اما زمانی که به سن بلوغ رسید و اختیار شرعی امور خود را دارا شد به گیلان سفر کرد تا به میرزا بپیوندد اما این سفر دقیقا مواجه شد با شهادت میرزا کوچک خان و روح الله نوجوان با باری از اندوه به اراک برگشت و مسیر علمی و سلوکی خود را ادامه داد.

حرف آخر

میزای کوچک خان جنگلی را می توان به حق از پیشگامان مبارزه با استعمار در عصر جدید دانست و نام او تا تاریخ را می نویسند در کنار نام های مبارزان بزرگ ایران مانند شیخ فضل الله نوری و شهید مدرس خواهد درخشید.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: مجتهد جنگلی یا میرزا کوچک خان ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 39
نویسنده : حسینی
اينجا كجاست كه حسين عليه السلام دستور توقف داده است ؟!


اينجا كجاست كه حسين عليه السلام دستور توقف داده است ؟!

زنان در كجاوه مى مانند اما مردان يكى يكى از اسب فرود مى آيند و كنجكاو و متحير اما متين و مؤدب به كاروانسالار نزديك مى شوند.
امام فرمان مى دهد كه پرچمها را بياورند؛ او مى خواهد سپاه كوچك خويش ‍ را پيش از رسيدن به كربلا سازماندهى كند.
دوازده علم براى دوازده علمدار.

پرچمها، بى درنگ از پشت و پهلوى اسب باز مى شوند و در زمين پيش روى امام قرار مى گيرند.
امام آرام خم مى شود، يكى يكى پرچمها را بر مى دارد، مى گشايد و به دست سرداران مى سپارد.
يازده پرچم از دست امام به دست يازده سردار منتقل مى شود و يك پرچم همچنان روى زمين مى ماند.

امام تأمل مى كند. سكوت بر سر سپاه كوچك امام سايه مى افكند. از هيچ جاى كاروان صدايى بر نمى خيزد. حتى اسبها تنديس وار بر جاى خود ميخكوب مى شوند.
اما در درون ياران غوغا و ولوله اى برپاست .

اين پرچم آخرى از آن كيست ؟


حتى نفسها ايستاده اند، اما نگاهها ميان صفاى چشم و مروه دست امام ، سعى مى كنند.
چرا امام ايستاده است ؟ چرا دست امام حركت نمى كند؟ چرا اين علم آخر را به دست اهلش نمى سپارد؟
به چه مى انديشد امام ؟ چه بايد بكنند ديگران !
آيا امام منتظر داوطلبى است ؟
يكى دل را به دريا مى زند، پيش مى آيد
و مى گويد:
امام بر من منت بگذاريد و اين پرچم آخر را به دست من بسپاريد.

امام مهربان نگاهش مى كند و مى گويد:
صاحب اين پرچم خواهد آمد، صبر كنيد.
حيرت بر دل مردان كاروان ، چنگ مى زند. كيست صاحب اين پرچم كه خواهد آمد؟ از كجا خواهد آمد؟ از بيرون يا از ميان همين جمع ؟ از بيرون كه در اين بيابان برهوت كسى نخواهد آمد.
پس شايد داوطلبى ديگر بايد قدم پيش بگذارد. شايد تقاضايى ديگر به اجابت بنشيند.
فرزند رسول الله ! اين افتخار را به من عطا كنيد.
اى عزيز پيامبر! بر من منت بگذاريد.
آقاى من ! مرا انتخاب كنيد.
مولا !رخصت دهيد...
امام با نگاه ، دست محبتى بر سر همه داوطلبان مى كشد و همچنان آرام پاسخ مى دهد:
صبر كنيد عزيزان ! صاحب اين پرچم خواهد آمد.

و اشاره مى كند به سوى كوفه ، به همان سمت كه غبارى از دور به چشم مى خورد و سوارى در ميان غبار پيش مى تازد. غبار لحظه به لحظه ، نزديك و نزديكتر مى شود.
يك اسب و دو سوار! دو سوار بر يك اسب !
امام پرچم را فرا دست مى گيرد و به سمت غبار و سوار پيش ‍ مى رود.
كاروانيان همه از حيرت بر جاى مى مانند و كيست اين سوار كه امام به پيشواز او مى رود؟!

چه رابطه اى است ميان او و امام كه امام ، نيامده از آمدنش سخن مى گويد؟ رايتى را پيشاپيش براى او مى افرازد و اكنون به استقبالش ‍ مى شتابد؟!
كاروانيان درنگ بر زمين حيرت را بيش از اين جايز نمى شمرند، يكباره از جا مى كنند و به دنبال امام و پرچم ، خود را جلو مى كشند.

دشت خشك است و بى آب و علف و حتى يكدست ؛ بى فراز و نشيب .
كاروانى از زنان و پردگيان بر جاى مانده است و مردانى به پيشدارى امام به سمت غبار و سوار پيش مى روند. نسيمى گرم و خشك به زير بال پرچم مى زند و آن را بر فراز سر مردان مى رقصاند.
سوار، بسيار پيش از آنكه به امام برسد، ناگهان دهنه اسب را مى كشد. اسب را در جا ميخكوب مى كند و بى اختيار خود را فرو مى افكند. همراه سوار نيز خود را با چابكى از اسب به زير مى كشد.
چهره گلگون و گيسوان بلند سوار از دور داد مى زند كه حبيب است .

عطش حيرت مردان فروكش مى كند؛ خوشا به حال حبيب ! ادب حبيب به او اجازه نداده است كه سواره به محضر امام نزديك شود. خود را از اسب فرو افكنده است و اكنون نيز عشق و ارادت او اجازه نمى دهد كه ايستاده به امام نزديك شود.

امام همچنان مشتاق و مهربان پيش مى آيد و حبيب نمى داند چه كند.
مى ايستد، زانو مى زند، گريه مى كند، اشك مى ريزد، زمين زير پاى امام را مى بوسد، مى بويد، برمى خيزد، فرو مى افتد، به يارى دست و زانو، خود را به سوى امام مى كشاند،
لباس بلندش در ميان زانوها مى پيچد، باز به سجده مى افتد، برمى خيزد، چشم به نگاه امام مى دوزد، تاب نمى آورد، ضجه مى زند، سلام مى كند و روى پاهاى امام آرام مى گيرد.
امام زانو مى زند، دست به زير بال مى گيرد و او را از جا بلند مى كند و در آغوش خود مأوايش مى دهد.

جز اشك ، هيچ زبانى به كار حبيب نمى آيد.


امام بال ديگر خود را براى همراه حبيب مى گشايد. واى ! چه كند همراه حبيب ؟ چه كند غلام حبيب در مقابل اين رحمت واسعه ؟ در مقابل اين بال گسترده محبت ؟!

زبان به چه كار مى آيد؟ اشك چه مى تواند بكند؟ قلب چگونه در سينه بماند؟ نفس چگونه بيرون بيايد؟ حبيب يارى كن ! اينجا جاى سخن گفتن توست . تو چيزى بگو.
مرا دست بگير در اين اقيانوس بيكران محبت !
من نديده ام ! نچشيده ام . كسى تا به حال اين همه محبت يكجا و يك بغل به من هديه نكرده است . كارى بكن حبيب ! چيزى بگو!

مولاى من ! اميد من ! اين برادر، غلام من بوده است كه در راه شما آزاد شده ، اما خودش ...
اما خودم حلقه بندگى شما را در گوش كرده ام . اگر بپذيريد، اگر راهم دهيد، اگر منت بگذاريد.
امام ، غلام را در آغوش مى فشارد و شانه مهربانش را بستر اشكهاى بى امان او مى كند.

از آن سو زينب (س )، سر از كجاوه بيرون مى آورد و مى پرسد: كيست اين سوار از راه رسيده ؟

و پاسخ مى شنود:

حبيب بن مظاهر.


تبسمى مهربان و شيرين بر چهره زينب مى نشيند و مى گويد:

سلام مرا به او برسانيد.


هنوز تمام پهناى صورت و محاسن حبيب ، از اشك خيس است كه مى شنود:

بانويمان زينب به شما سلام مى رسانند.
اين را ديگر حبيب ، تاب نمى آورد. حتى تصور هم نمى كرده است كه روزى دختر اميرالمومنين به او سلام برساند. بى اختيار دست بلند مى كند و بر صورت خويش مى كوبد،

زانوهايش سست مى شود و بر زمين مى نشيند. خاك از زمين برمى دارد و بر سر مى ريزد و چون زنان روى مى خراشد و مويه مى كند.

خاك بر سر من ! من كى ام كه زينب ، بانوى بانوان به من سلام برساند

خدايا! تابى ! توانى ! لياقتى ! كه من پذيراى اين همه عظمت باشم .


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: اينجا كجاست كه حسين عليه السلام دستور توقف داده است ؟! ,
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com