عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 41
نویسنده : حسینی
ناگفته های زندگی

@@@ناگفته های زندگی@@@

داشته های هر ملتی ، به اندازه بزرگی افکار مردمان شان است

قورباغه ها

مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند

قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند

لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند

عده ای از آنها ...

با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند

حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن به دنیا می آیند

تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است

اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان !

هر یک از ما بزی داریم ...

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند. روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش! مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد.... سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد

روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:

سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.

مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....

نتیجه:

هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است،و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم

نگاه مثبت

یکی از استادهای دانشگاه تعریف می‌کرد
چندین سال پیش برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم
سه چهار ماه از آغاز سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروه‌های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام می‌شد

دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست روی نیمکت کناری می‌نشست و نامش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو به ببینه، ظاهراً برنامه دست یکی از دانشجوها به نام فیلیپ بود
پرسیدم فیلیپ رو می‌شناسی؟
کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو می‌شینه
گفتم نمی‌دونم کیو میگی؟
گفت همون پسر خوش‌تیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش می‌کنه
گفتم نمی‌دونم منظورت کیه؟
گفت همون پسری که کیف و کفشش همیشه ست هست باهم
بازم نفهمیدم منظورش کی بود
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر می‌شینهاین بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگی‌های منفی و نقص‌ها چشم‌پوشی کنه… چقدر خوبه مثبت دیدن یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم، اگر از من در مورد فیلیپ می‌پرسیدن و فیلیپو می‌شناختم، چی می‌گفتم؟
حتما سریع می‌گفتم همون معلوله دیگه وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم چقدر عالی میشه اگه ویژگی‌های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص‌هاشون چشم‌پوشی کنیم.

طبع بلند و انسانیت ...

اسباب و اثاثیه برای منزل خریده بودم که برای حملش باید کارگر میگرفتم. با تا دو کارگر صحبت کردم، اولش گفتن 40 هزار تومن هزینه اش میشه ولی با 30 هزار تومن به توافق رسیدیم.
در هوای گرم خردادماه وسائل را بردیم طبقه بالا و داخل خانه گذاشتیم. وقتی آمدیم پایین سه اسکناس 10 هزار تومنی دادم به یک کدامشان، 10 هزار تومن را برای خودش برداشت و بقیه را به رفیقش داد.
نزدیکش رفتم و پرسیدم مگر با هم شریک نیستید؟ گفت چرا ولی رفیقم عیالواره و خرجش از من بیشتره. من هم برای این طبع بلندش دست کردم جیبم و 10 هزار تومن دیگه هم بهش دادم.
تشکر کرد و دوباره 5 هزار تومن به رفیقش داد و رفتند. متحیرانه با خودم فکر میکردم که هیچ وقت نتوانستم این قدر بزرگوار باشم، نه من و نه خیلی از اطرافیانم که ادعای تحصیلات و فرهنگ داشتیم...



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 43
نویسنده : حسینی
مسئولیت پذیربار آوردن مرد زندگی

مسئولیت‌پذیری در زندگی

همسر من مرد ۳۰ ساله ایست که هنوز در حال وهوای کودکی مانده است. تحصیل کرده است و موقعیت اجتماعی خوبی دارد.اما از همان ابتدای ازدواج مان متوجه برخی رفتارهای مشکوکش شدم. او بیش از حد تصور به پدرش وابسته است. پدرش هم مرد خوبیست اما تسلط کامل او به زندگی ما ، آزارم می دهد. قبلا شنیده بودم ممکن است ارتباط عروس و مادر شوهر با هم دچار مشکل شود و یا مادر شوهر در زندگی دخالت کند اما فکر نمی کردم وابستگی به پدر هم بتواند مشکل ساز شود. شوهرم با پدرش کار مشترک دارد و در حقیقت حقوق بگیر اوست.

پدر شوهرم به تمام خرج ها و کارهای زندگی ما واقف است تا جایی که همسرم به من می گوید اگر چیزی می خواهم به او بگویم. وقتی بیمار می شوم ، جای پسرش مرا به دکتر می برد. در رابطه با چینش خانه مان هم نظر می دهد. گاهی فکر می کنم بجای همسرم با او طرف هستم.نمی دانم چگونه شوهرم را متوجه این موضوع کنم که دوست دارم او مرد زندگی ام باشد نه پدرش! نمی دانم باید چه رفتاری داشته باشم؟ دوست گرامی با توضیحاتی که دادید برداشت من این است که با یک پدر بسیار حمایت گر و پسری که به ظاهر نمی خواهد به اندازه کافی مسئولیت زندگی خانوادگی خود را بر عهده بگیرد، مواجه هستیم.توجه کنید اصلا رفتارهای ایشان را دلیل بر دخالت ندانید بلکه صرفا محبت و توجه زیادی است که شکل افراطی و ازار دهنده به خود گرفته است و از طرف دیگر همسر شما هم در محیطی پرورش یافته که آموخته تمام مسئولیتهایش را باید بر گردن پدر انداخته و خودش شانه خالی کند.
تنها راه برخورد با این مساله اولا صبر و تحمل زیاد شماست و در ثانی صحبت آرام و دلسوزانه است.قرار نیست با همسرتان وارد چالش جدی شوید که حتما از پدرش فاصله بگیرد و .. بلکه باید سعی کنید مسئولیتها و علایق خود را به همسرتان گوشزد کرده و شرایط را طوری فراهم کنید که هر انچه مربوط به شما و همسرتان است توسط خودتان دو نفر مرتفع شود یعنی مسئولیت پذیری را در همسرتان تحریک کنید. مثلا وقت دکتر دارید و طبق معمول پدر همسرتان برای حمایت از پسرش می خواهد شما را به دکتر ببرد.از همسرتان خیلی صمیمانه تشکر کنید و برایش شرح دهید که دوست دارید با او به دکتر بروید و اگر امروز وقت ندارد ایرادی ندارد وقت را برای یک روز که خود ایشان وقت دارد تغییر دهید.در مورد چیدمان منزل و سایر موضوعات هم همین طور.سعی کنید خودتان دو نفر با هم صحبت کنید و به یک توافق برسید. وقتی چیزی لازم دارید و به شما اعلام می شود که از پدر همسرتان بخواهید؛ برای همسرتان شرح دهید که : پدر شما همیشه به ما توجه داشته است اما من این تقاضا را صرفا از شما دارم و .. با تغییرات در برخی برنامه ریزیها، گفتگوی صمیمانه و گوشزد کردن دایمی مسئولیتهای زوجین می توانید همسرتان را در زندگی موثرتر و پرنفوذ تر کنید.قدری هم تحمل و صبر خود را بالا ببرید.ضمنا حتما به اتفاق هم نزد مشاوره زناشویی مراجعه داشته باشید.در ادامه نیز برای پرورش هر چه بیشترمسئولیت پذیری،این توصیه ها را برای شما و همسرتان دارم:یکی از ویژگی های مهم شخصیتی که در موفقیت ما نقش عمده ای دارد مسئولیت پذیری است. مسئولیت پذیری یک الزام و تعهد درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب همه فعالیتهایی است که بر عهده وی قرار گرفته است و از درون فرد سرچشمه می گیرد. خوشبختانه مسئولیت پذیری ارثی نیست بلکه معنا و مفهوم قراردادی، اخلاقی و تربیتی است که می تواند در هر زمانی فرا گرفته شود. ممکن است شما مجبور باشید به علت از دست دادن زمان یادگیری این ویژگی(دوران کودکی) زمان بیشتری صرف تمرین و اموختن کنید اما مهم این است که بالاخره مسئولیت پذیری را یاد خواهید گرفت. به همین سبب راهکارهایی جهت افزایش این مهم ارایه می گردد:_ از اشتباه کردن نهراسید
به خاطر داشته باشید که احساس مسئولیت هنگامی در افراد به وجود می آید که به انها مسئولیت داده شود. اگر از اشتباهات خویش درس بگیرید، عملکرد بهتری در انچه انجام می دهید، به دست خواهید اورد.
_ مسئول بودن به معنای پیروی کورکورانه از دیگران نیست
توانایی اخذ تصمیم درست، عامل عمده تکامل حس قدرت یا کنترل نمودن شرایط زندگی خویش است. نتایج پژوهش های متعدد حاکی از آن است که بین مسئولیت پذیری و تصمیم گیری رابطه تنگاتنگی وجود دارد.شکی نیست که مردد بودن و بی تصمیم بودن یک راه بی مسئولیت بودن است. با خود بیندیشید که در اتخاذ چه تصمیماتی دچار تردید می شوید. پس از پی بردن به این موضوع، از مهارت حل مساله بهره ببرید.
_ از برنامه ریزی غافل نشوید
برنامه ریزی و تهیه فهرستی از کارها، اهداف و وظایف تان به شما کمک می کند تا به اندازه توانتان تلاش کنید و انتظارات واقع بینانه ای از خودتان نداشته باشید. به علاوه مکتوب بودن اهداف تان سبب می شود که آنها را جدی تر بگیرید و برای نیل به آنها بیشتر تلاش کنید.
_ تلاش کنید که احساس قدرت خود را افزایش دهید
افراد برای برخورداری از عزت نفس زیاد به حس قدرت نیاز دارند. داشتن احساس قدرت به معنای آن است که فرد دارای منابع، فرصت و قابلیت تاثیر گذاری بر شرایط زندگی خویش است. بدین منظور لازم است تلاش کنید که فرصتهایی را برای ابراز کفایت خود به وجود آورید و به محض اینکه سطح کفایت تان بالا رفت، فرصتهای جدیدی به وجود آورید تا بتوانید آنچه را که آموخته اید تمرین کنید.
_ ثبات قدم داشته باشید
سعی کنید مسئولیتی را که پذیرفته اید حتی اگر خیلی کوچک به نظر می رسد به طور دقیق انجام دهید. مثلا اگر مسئولیت بیرون گذاشتن زباله به شما محول شده است سعی کنید همیشه خودتان این کار را انجام دهید. انجام دادن گاه گاه یک عمل باعث ایجاد خستگی و بی حوصلگی و در نتیجه ترک آن می شود.
_ تعریف دقیقی ازمسئولیت پذیریداشته باشید
مسئولیت پذیری یعنی قابلیت پذیرش، پاسخ گویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می شود و شخص حق دارد آن را بپذیرد یا رد کند. وقتی فردی می خواهد مسئولیت بپذیرد، باید برای او کاملا مشخص شود که موضوع درخواست چیست و در برابر به عهده گرفتن آن چه چیزی به دست می اورد. در واقع مسئولیت انتخابی آگاهانه است.

– if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at momtaznews.com/content-only/faq.php#publishers.

پورتال ایران
باز نشر:سایت خبری تحلیلی ممتاز نیوز



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 45
نویسنده : حسینی
اصلی ترین راه کسب آرامش

توبه

توبه با همةخواصی كه داردیك خاصیّت ویژه وممتاز، برای توبه كننده دارد، وآن ایجاد آرامش واطمینان روحی وروانی است.

در قرآن آیات فراوانی پیرامون توبه وفواید آن وجود دارد. یكی از آیاتی كه به گونه ای اشاره به موضوع مورد بحث ما داردوبه گونه ای آرامش را در نهاد گنه كاران ایجاد می كندوآنها را به رحمت الهی امید وار می سازد این آیه شریفه است كه: "قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله انّ الله یغفر الذنوب جمیعا انّه هو الغفور الرحیم؛ بگو ای بندگان من كه بر خود اسراف وستم كرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید كه خداوند همة گناهكاران را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده ومهربان است."

خاصیّت توبه بازگشت به خداوند است وموجب تخلیّة روان از فشار گناه می شود وحالت پاكی وطهارت نخستین را به انسان بر می گرداند. برای همین احساس آرامشی عمیق وجود انسان را فرا می گیرد و وقتی آرامش روحی و روانی ایجاد شد، انسان در زندگی به توفیقات عجیبی دست پیدا می كند.

رابطه ذکر و آرامش چیست ؟

قرآن یكی از عوامل آرامش را ""ذكر"" (یاد خدا) معرفی كرده است. چنانچه می فرماید: " الّذین آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئنّ القلوب ؛ آنها (كسانی كه به خدا برمی گردند)كسانی هستند كه ایمان آورده اند، ودلهایشان به یاد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشید،تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد . "

اطمینان به معنی آرامش وقرار گرفتن است ودل مطمئن، همان نفس مطمئنّه است كه در آیة: « یا ایّتها النفس المطمئنّه ارجعی الی ربك راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی واد خلی جنّتی » آمده است كه پاداش كسی كه با یاد خدا به این مقام (اطمینان) رسیده، درآمدن در سلك بندگان خدا وورود به بهشت است.

باید فراموش نکرد که یاد خدا تنها به ذكر زبانی نیست اگرچه یكی از مصادیق روشن یاد خداست. زیرا آنچه مهم است به یاد خدا بودن در تمام حالات خصوصادروقت گناه است.

ذکر زبانی مقدمه ای برای رشد آدمی است !

درمعراج السعاده درباره ذكر حقیقی آمده است كه: "ذكر حقیقی عبارتست از یاد نمودن خدا در دل وچون زبان هم به موافقت دل حركت كند نور علی نور است واما مجرد ذكر زبان اگر چه هر گاه به قصد قربت وثواب باشد فایده بسیار برآن مترتب است اما اثر انس ومحبّت ویاد خدا در دل حاصل نمی شود. "

پس ذكرحقیقی ذكری است كه در دل به یاد خدا بودن را همراهی كردن واگرفقط بازبان خدا را یاد كنیم ولی دردل از یاداو غافل باشیم، این نوع ذكر، ذكر حقیقی وتأثیر گذار به حساب نمی آید ولذا قطعاً ذكری كه لقلقه زبان باشد اثر آرامش بخشی هم نخواهد داشت.

به هر حال قرآن یكی از عوامل آرامش را ذكر معرفی می كند. وآن ذكری می تواند عامل آرامش باشد، كه ذكر حقیقی (ذكر قلبی)باشد. ذكرقلبی است كه روح همة عبادتهای عملیّة می باشد.

اصلی ترین راه رسیدن به امنیت دل چیست ؟

تقوی از ماده (وقایه) به معنی نگهداری است وبه این معنی كه انسان خود را از زشتیها وبدیها وآلودگیها وگناهان نگه می دارد.

تقوی یك نیروی كنترل درونی است كه انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ می كند ودرواقع نقش ترمز نیرومندی را دارد كه ماشین وجود انسان را در پرتگاهها حفظ واز تند رویهای خطرناك، باز می دارد.

به همین دلیل امیر المؤمنین علی (ع) تقوا را به عنوان دژنیرومند دربرابر خطرات گناه شمرده است. آنجا كه می فرماید: " اعلموا عبادالله آنّ التقوی دار حصن عزیز "(ای بندگان خدا ! بدانید كه تقوا قلعه ا ی محكم وغیرقابل نفوذ است.)

آیه شریفة: « الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون الّذین آمنوا وكانوا یتّقون لهم البشری فی الحیوه الدنیا والآخره....»

"آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا نه ترسی دارند ونه غمگین می شوند همانا كه ایمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهیز می كردند در زندگی دنیا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.

این قرآن، شک و شبهه‌ای ندارد و هدایت‌گر متقین است. یعنی اگر بخواهیم دست عنایت خداوند روی سرمان باشد ، باید متقی باشیم

این آیه در بیان این نکته است که : دوستان واولیای الهی كه خود را متصف به دو صفت ایمان وتقوا كرده با شند، در دنیا وآخرت در امنیت وآرامش به سر می برند واین وعده ای است از طرف خداوند، وخداوند هم خلف وعده نمی كند.

رسیدن به امنیّت دل، راهی جز رعایت تقوا و پرهیز از گناه ندارد. تلاش و کوشش و به کارگیری عقل و درایت، خوب است و

نور کتاب قرآن

حتماً باید داشته باشیم، اما آنچه مهم است، عنایت خداوند تبارک و تعالی است.

کسی که صرفاً متکی به عقل و درایت خود باشد و لطف و عنایت پروردگار را ندیده بگیرد، ناگهان متوجه می‌شود که تدبیر او نتیجه عکس داده و اشتباهات بزرگی مرتکب شده است که تصور آن را نمی‌کرد. لطف خداوند باید شامل حال انسان بشود و در بن بست‌ها او را نجات دهد. دست عنایت پروردگار در هنگام هجوم دشمن جنّی یا انسی، به فریاد انسان می‌رسد و دشمنان را عقب می‌راند.

بسم الله الرحمن الرحیم* الم، ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ‏. * (سوره مبارکه بقره، آیات 1 و 2)

این قرآن، شک و شبهه‌ای ندارد و هدایت‌گر متقین است. یعنی اگر بخواهیم دست عنایت خداوند روی سرمان باشد ، باید متقی باشیم.

کسانی که چشم و گوش و زبان خود را تحت کنترل ندارند و هر گناهی از آنان سر می‌زند، مدتی مواظب کردار و گفتار خود باشند و نتیجه آن را ببینند.

گناهکار به خودش ظلم می‌کند و ظالم از نظر قرآن، قابلیّت هدایت و بهره‌مندی از هدایت عنائی? خداوند را ندارد ؛" انَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین "

تقوا و پاکدامنی ریشه ای ترین راه برای داشتن زندگی راحت

اگر طالب زندگی بدون گره هستید، چاره‌ای جز رعایت تقوا و اجتناب از گناه ندارید. نمی‌شود که انسان رفیق خدا باشد و رابطه با خدایش محکم باشد، اما خداوند او را نجات ندهد. پروردگار متعال می‌گوید: تو یک قدم بیا، من ده قدم می‌آیم. اگر بنده رابط? خود را با خدا محکم کند، معلوم است که حق تعالی با فضل و لطف و عنایت خود، یک زندگی بسیار عالی و با نشاط و همراه با امنیّت دل برای او فراهم می‌کند.

نتیجه گیری :

كسانی كه این دو ركن اساسی ایمان وتقوا را داشته باشند چنان آرامش را در درون جان خود احساس می كنند كه هیچ یك از طوفانهای زندگی آنها را تكان نمی دهد. بلكه به مضمون روایت (المؤمن كالجبل الراسخ لا تحركه العواصف) همچون كوه در برابر تند باد حوادث استقامت به خرج می دهند .

فرآوری : زهرا اجلال




:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 39
نویسنده : حسینی
چند نکته و پیام تفسيری از آيه ۷ سوره بقره؛ قلب مریض، قلب سلیم، قلب منیب

چند نکته و پیام تفسيری از آيه ۷ سوره بقره؛ قلب مریض، قلب سلیم، قلب منیب

چند نکته و پیام تفسيری از آيه ۷ سوره بقره:

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى‏ قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى‏ أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ‏


ترجمه
خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پرده‏اى است و براى آنان عذابى بزرگ است.


نکته ها
مُهر بدبختى كه خداوند بر دل كفّار مى‏زند، كيفر لجاجت‏هاى آنان است. چنانكه مى‏خوانيم: «يطبع اللَّه على كلّ قلب متكبّر جبّار»(135) خدا بر دل افراد متكبّر و ستم‏پيشه، مهر مى‏زند. و در آيه 23 سوره‏ى جاثيه نيز مى‏خوانيم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مى‏روند مهر مى‏زند. بنابراين مهر الهى نتيجه‏ى انتخاب بدِ خود انسان است، نه آنكه يك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.
مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. سه نوع قلب را قرآن معرّفى مى‏كند:


1. قلب سليم،2. قلب منيب، 3. قلب مريض.


ويژگى‏هاى قلب سليم‏الف: قلبى كه جز خدا در آن نيست. «ليس فيه احد سواه»(136)

ب: قلبى كه پيرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسليم حقّ باشد.(137)

ج: قلبى كه از حبّ دنيا، سالم باشد.(138)

د: قلبى كه با ياد خدا، آرام گيرد.(139)

ه: قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است.(140)

البتّه قلب مؤمن، هم با ياد خداوند آرام مى‏گيرد و هم از قهر او مى‏ترسد. «اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم»(141) همانند كودكى كه هم به والدين آرام مى‏گيرد و هم از آنان حساب مى‏برد.


ويژگى‏هاى قلب مريض‏
الف: قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست. «لاتطع من اغفلنا قلبه»(142)

ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاويز مى‏گردد. «فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»(143)

ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسية»(144)

د: دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»(145)

ه: دلى كه مُهر خورده است. «طبع اللّه عليها بكفرهم»(146)


ويژگى قلب منيب‏

قلب منيب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف وخلاف، توبه وانابه كرده و به سوى خدا باز گردد. ويژگى بارز آن تغيير حالات در رفتار وگفتار انسان است.

خداوند در آيات قرآنى، نه ويژگى براى قلب كفّار بيان كرده است:

الف: انكار حقايق. «قُلوبُهم مُنكِرة»(147)

ب: تعصّب. «فى قلوبهم الحَميّة»(148)

ج: انحراف و گمراهى. «صَرفَ اللّه قُلوبهم»(149)

د: قساوت و سنگدلى. «فَويلٌ لِلقاسيَة قلوبهم»(150)

ه : موت. «لاتَسمعُ المَوتى»(151)

و: آلودگى و زنگار. «بَل رانَ على قلوبهم»(152)

ز: مرض. «فى قلوبهم مَرض»(153)

ح: ضيق. «يجعلْ صَدره ضَيّقاً»(154)

ط: طبع. «طَبع اللّه عليها بكفرهم»(155)

قلب انسان، متغيّر و تأثيرپذير است. لذا مؤمنان اينچنين دعا مى‏كنند: «ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا»(156) خدايا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدايت نمودى، منحرف مساز.

امام صادق عليه السلام فرمودند: اين جمله (آيه) را زياد بگوييد و خود را از انحراف ايمن و درامان ندانيد.(157)
--------------------------------------------------------------------------------
135) غافر، 35.
136) نورالثقلين، ج‏4، ص‏57.
137) نهج‏البلاغه، خطبه 214.
138) تفسير صافى.
139) فتح، 4.
140) حديد، 16.
141) انفال، 2.
142) كهف، 28.
143) آل‏عمران، 7.
144) مائده، 13.
145) مطففين، 14.
146) نساء، 155.
147) نحل، 22.
148) فتح، 26.
149) توبه، 127.
150) زمر، 22.
151) روم، 52.
152) مطففين، 14.
153) بقره، 10.
154) انعام، 125.
155) نساء، 155.
156) آل‏عمران، 8.
157) تفسير نورالثقلين.


پيام ها

1- درك نكردن حقيقت، شايد بالاترين كيفرهاى الهى است. «ختم اللَّه على قلوبهم»

2- كفر و الحاد، سبب مهر خوردن دلها و گوش‏هاست. «الذين كفروا... ختم اللَّه»

3- در اثر پافشارى بر كفر، امتيازات اساسى انسان (درك حقايق و واقعيّات) سلب مى‏شود. «الّذين كفروا... ختم اللَّه»

4- كيفر الهى، متناسب با عمل ماست. «الّذين كفروا... ختم اللَّه»


آرى، جزاى كسى كه حقّ را فهميد وبر آن سرپوش گذاشت، آن است كه خدا هم بر چشم، گوش، روح و فكرش سرپوش گذارد. در واقع انسان، خود عامل بدبختى خويش را فراهم مى‏كند. چنانكه امام رضاعليه السلام فرمود: مُهر خوردن، عقوبت كفر آنهاست.( تفاسير نورالثقلين و كنزالدقائق.)

منبع: تفسير نور / حجة الاسلام محسن قرائتى / تفسير ذيل آيه۷ سوره بقره



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 41
نویسنده : حسینی
چند نکته و پیام تفسيری از آيه 3 سوره بقره

وحی به امامان

چند نکته و پیام تفسيری از آيه 3 سوره بقره:

چند نکته و پیام تفسيری از آيه 3 سوره بقره:

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّارَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ‏

ترجمه

(متّقین) كسانى هستند كه به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى‏دارند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم، انفاق مى‏كنند.

نکته ها

قرآن، هستى را به دو بخش تقسیم مى ‏كند: عالم غیب(115) و عالم شهود.

متّقین به كلّ هستى ایمان دارند، ولى دیگران تنها آنچه را قبول مى‏كنند كه برایشان محسوس باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببینند و چون نمى‏بینند، به او ایمان نمى‏آورند. چنانكه برخى به حضرت موسى گفتند: «لن نؤمن لك حتّى نَرى اللّه جهرة»(116) ما هرگز به تو ایمان نمى‏آوریم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنیم.

این افراد درباره‏ ى قیامت نیز مى ‏گویند: «ما هى الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلكنا الاّ الدّهر»(117) جز این دنیا كه ما در آن زندگى مى ‏كنیم، جهان دیگرى نیست، مى‏میریم و زنده مى‏شویم و این روزگار است كه ما را از بین مى‏برد.

چنین افرادى هنوز از مدار حیوانات نگذشته‏ اند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مى‏دانند و مى‏خواهند همه چیز را از طریق حواسّ درك كنند.

متّقین نسبت به جهان غیب ایمان دارند، كه برتر از علم و فراتر از آن است. در درونِ ایمان، عشق، علاقه، تعظیم، تقدیس و ارتباط نهفته است، ولى در علم، این مسائل نیست.

_____________________

115) غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى علیه السلام اطلاق شده است.

116) بقره، 55.

117) جاثیه، 24.

پيام ها

1- ایمان، از عمل جدا نیست. در كنار ایمان به غیب، وظایف و تكالیف عملى مؤمن بازگو شده است. «یؤمنون... یقیمون... ینفقون»

2- اساسى‏ترین اصل در جهان‏بینى الهى آن است كه هستى، منحصر به محسوسات نیست. «یؤمنون بالغیب»

3- پس از اصل ایمان، اقامه ‏ى نماز و انفاق از مهم‏ترین اعمال است. «یؤمنون... یقیمون... ینفقون» (در جامعه‏ى الهى كه حركت وسیر الى اللّه دارد، اضطراب‏ها و ناهنجارى‏هاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى، با نماز تقویت و درمان مى‏یابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانى‏هاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مى‏گردد.)

4- برگزارى نماز، باید مستمر باشد نه موسمى و مقطعى. «یقیمون الصّلاة» (فعل مضارع بر استمرار و دوام دلالت دارد.)

5 - در انفاق نیز باید میانه‏رو باشیم.(118) «ممّا رزقناهم»

6- از هرچه خداوند عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و...) به دیگران انفاق كنیم. «ممّا رزقناهم ینفقون»(119) امام صادق‏علیه السلام مى‏فرماید: از آنچه به آنان تعلیم داده‏ایم در جامعه نشر مى‏دهند.(120)

7- انفاق باید از مال حلال باشد، چون خداوند رزق(121) هر كس را از حلال مقدّر مى‏كند. «رزقناهم»

8 - اگر باور كنیم آنچه داریم از خداست، با انفاق كردن مغرور نمى‏شویم. بهتر مى‏توانیم قسمتى از آن را انفاق كنیم. «ممّا رزقناهم»

________________

118) ممّا»، (مِن ما) است و یكى از معانى «مِن» بعض است. یعنى بعضى از آنچه روزى كرده‏ایم - نه همه را - انفاق مى‏كنند.

119) در اینگونه موارد كلمه «ما» به معناى هر چیز است.
120) بحار، ج 2، ص 17.
121) رزق»، به نعمت دائمى كه براى ادامه‏ى حیات طبق احتیاج داده مى‏شود، اطلاق مى‏گردد و قید تداوم و به اندازه‏ى احتیاج، آن را از مفاهیمِ احسان، اعطاء، نصیب، اِنعام و حظّ، جدا مى‏كند. التحقیق فى كلمات‏القرآن، ج‏4، ص 114.

منبع: تفسير نور / حجة الاسلام محسن قرائتى / تفسير ذيل آيه 3 سوره بقره



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 38
نویسنده : حسینی
چند نکته و پیام تفسيری از آيه 5 سوره بقره:

چند نکته و پیام تفسيری از آيه 5 سوره بقره:

چند نکته و پیام تفسيری از آيه 5 سوره بقره:

أُوْلَئِكَ عَلَى هُدىً مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏

ترجمه

تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایتند و آنان همان رستگاران هستند.

نکته ها

پاداش اهل تقوا كه به غیب ایمان دارند و اهل نماز و انفاق و یقین به آخرت هستند، رستگارى و فلاح است. رستگارى، بلندترین قلّه سعادت است. زیرا خداوند هستى را براى بشر آفریده(122) و بشر را براى عبادت(123) و عبادت را براى رسیدن به تقوا(124) و تقوا را براى رسیدن به فلاح و رستگارى.(125)

در قرآن، رستگاران ویژگى‏هاى دارند؛ از جمله:

الف: در برابر مفاسد جامعه، به اصلاحگرى مى‏پردازند.(126)

ب: امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند.(127)

ج: علاوه بر ایمان به رسول خداصلى الله علیه وآله، او را حمایت مى‏كنند.(128)

د: اهل ایثار هستند.(129)

ه: در قیامت از حسنات، میزانِ سنگین دارند.(130)

رستگارى، بدون تلاش به دست نمى‏آید و شرایط و لوازمى دارد، از آن جمله در قرآن به موارد ذیل اشاره شده است:

* براى فلاح و رستگارى، تزكیه لازم است. «قد افلح من زكّاها»(131)

* براى فلاح و رستگارى، جهاد لازم است. «جاهدوا فى سبیله لعلكم تفلحون»(132)

* براى فلاح و رستگارى، خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زكات، پاكدامنى، عفت، امانتدارى، وفاى به عهد و پایدارى در نماز، لازم است.

پيام ها

1- هدایتِ خاص الهى، براى مؤمنان واقعى تضمین شده است. «هدًى ‏من‏ ربّهم»
2- ایمان وتقوا، انسان را به فلاح ورستگارى مى‏رساند. «للمتقین، یؤمنون، المفلحون»

منبع: تفسير نور / حجة الاسلام محسن قرائتى / تفسير ذيل آيه 5 سوره بقره

____________________

122) خلق لكم ما فى الارض جمیعاً» بقره، 29.

123) و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» ذاریات، 56.
124) اعبدوا ربّكم... لعلكم تتقون» بقره، 21.
125) واتقوا اللَّه لعلكم تفلحون» مائده، 100.
126) آل‏عمران، 104.
127) آل‏عمران، 104.
128) اعراف، 157.
129) حشر، 9.
130) اعراف، 8.
131) شمس، 9.
132) مائده، 35.



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 45
نویسنده : حسینی
انسان شیطان وسوسه ماه مبارک

روزه برای من است!

گفته می شود که در ماه رمضان، شیطان به زنجیر کشیده می شود، پس دلیل گناهان ما در این ماه چیست؟ اصولاً چرا خداوند به شیطان مهلت داده ما را به گناه بکشاند تا مجبور باشیم با این همه سختی، خود را از شرّ او رهایی بخشیم؟

این سؤال، پرسشى بنیادین است که براى هر اندیشمند مسلمان رخ مى نماید و پاسخ به آن در گرو کاویدن جنبه هاى مختلف آن است. در این پرسش سه طرف - خداوند، انسان و شیطان قرار دارد که به طور مختصر به بررسى آنها مى پردازیم:
1. هدف خداوند از آفرینش انسان، رساندن او به کمال است.
2. تبلور کمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت او است. خداوند خود مى فرماید:«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛ ذاریات (51)، آیه 56. ؛ «جن و انس را تنها براى عبادت خود آفریدم»؛ زیرا با عبادت و شناخت او، کمال انسان تحقق مى یابد.
3. انسان عبادت گر را تنها در صورتى مى توان در حال حرکت به سوى کمال دید که آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب کرده باشد؛ نه آنکه همانند فرشتگان به صورت تکوینى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانى خداوند نداشته باشد:«بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»؛ انبیاء (21)، آیه 26 و 27..
و چه زیبا سروده است خواجه شیراز در این باره:
جلوه اى کرد رُخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
4. خداوند به همین جهت انسان را موجودى مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار او نهاد؛ چنان که مى فرماید:«إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراًوَ إِمَّا کَفُوراً»؛انسان (76)، آیه 3.؛ «ما راه را به انسان نشان دادیم، حال یا سپاس گزار است و یا ناسپاس».
5. از اینجا است که مسئله امتحان - به عنوان یکى از اهداف واسطه اى آفرینش انسان مطرح مى شود؛ زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جاى شگفتى ندارد که در آیات فراوانى، طرح این مسئله را به گونه هاى مختلف مى بینیم؛ چنان که مى فرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ»؛همان، آیه 2.؛ «ما انسان را از نطفه اى آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم» همچنین ر.ک: آیات 31 سوره محمد؛ 35 سوره انبیاء؛ 155 سوره بقره؛ 7 سوره کهف؛ 165 سوره انعام؛ 7 سوره هود؛ 2 سوره ملک، 15 سوره فجر و... ..
6. برقرارى یک «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرایط و امکانات براى گزینش مسیر خیر یا شرّ به وسیله انسان است. اما خداوند از آن رو که انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مى داند و تنها براى آفرینش او به خود تبریک مى گوید «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»؛مؤمنون (23)، آیه 14.، در جهت انتخاب مسیرکمال و خیر، امکانات فراوانى را در اختیار او گذاشته است. این ابزار و امکانات عبارت است از:
6-1. آفرینش بر اساس فطرت و گرایش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»؛روم (30)، آیه 30..
6-2. رهبرى و هدایت الهى به سوى حق به وسیله خود خدا: «قُلِ اللَّهُ یَهْدِى لِلْحَقِّ»؛یونس (10)، آیه 35..
6-3. الهام خوبى ها و بدى ها به انسان به منظور گزینش آگاهانه او: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛شمس (91)، آیه 28..
6-4. محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسان ها: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِى قُلُوبِکُمْ»؛حجرات (49)، آیه 7..
6-5. یارى رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانى: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛غافر (40)، آیه 56.؛ با استفاده از: المیزان، ج 12، ص 159.

6-6. گشودن راه هاى هدایت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذیِنَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»؛ابراهیم (14)، آیه 12..
7. حال با وجود این همه امکانات در جانب خیر، بودن نیرویى در جانب شرّ، موجب مى شود که آزمایش الهى از حالت صورى در آید؛ یعنى، وجود نیروهایى که انسان را به سوى شرّ وسوسه مى کنند، باعث مى شود انسان واقعاً در میان دو راهى ها، قرار گیرد و خود با اراده و عزم خویش، مسیرى را انتخاب کند.
به عبارت دیگر وسوسه هاى شیطانى، باعث مى شود که انسان به مبارزه برخیزدو با استمداد از عنایت هاى الهى، نبردى سهمگین را آغاز کند. به این وسیله نفس او پرورش و تکامل مى یابد و عالى ترین مدارج کمال ممکن را کسب مى کند و چون در این صورت امتحان جدى صورت گرفته است، حقیقت شخصیت او - خواه مثبت و ملکوتى یا منفى و منحط بروز مى نماید؛ یعنى، انسان نهان خود رانشان مى دهد.
از اینجا بود که با نافرمانى ابلیس و رانده شدن او از درگاه الهى و سپس تقاضاى او براى اغواى نوع انسانى؛ خداوند با تقاضاى او موافقت کرد و به او مهلت داد تا در مقابل نیروهاى الهى، وسوسه گر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عین حال قدرت او در این زمینه را محدود ساخت و هیچ سلطه اى را براى شیطان به طور مستقل بر انسان ها قرار نداد: «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَکٍّ»؛سبا (34)، آیه 21..
8. اغواگرى شیطان، تنها در انسان هایى مؤثر است که جانب شرّ را بر خیر ترجیح مى دهند؛ اما خالصان و خداجویان حقیقى، گزندى از او نمى بینند. چنان که شیطان خود بر ناتوانى خویش در این زمینه اعتراف کرده، مى گوید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»؛ص (38)، آیه 82 و 83..
بنابراین وسوسه گرى شیطان، پس از روى گردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنین کسانى که با اختیار و انتخاب خود کفر ورزیده، قابلیت محبت و همراهى با پاک ترین انسان هاى روى زمین را از دست داده اند؛ سزاوار آن هستند که به وسوسه هاى شیطانى گرفتار شوند و این خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همین دنیا است: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»؛مریم (19)، آیه 83.؛ «آیا ندانستى که ما شیطان ها را بر کافران گماشته ایم، آنان را شدیداً تحریک کنند؟».
9. خداوند متعال به جهت عنایت ویژه اش به مؤمنان، زمان ها، مکان ها و وسایطى براى آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقویت بعد معنوى خویش، تلاشى پیگیر داشته باشند. ماه رمضان - به ویژه شب قدر بهترین زمان ها براى این جهت است. خداوند در این ماه، قدرت شیطان را محدود ساخته است (که از این محدودیت، به زنجیر کشیده شدن او تعبیر مى شود)؛ لکن این تنها زمینه خوبى براى حرکت به سوى کمالات معنوى است که به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسیر تکامل ایمانى قرار گیرد - اگر چه روزه هم بگیرد لکن در ترک گناهان نکوشد روزه تأثیرى ژرف در جان او نگذاشته، تنها تکلیفى را از او ساقط مى کند.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: انسان شیطان وسوسه ماه مبارک ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 41
نویسنده : حسینی
آثار تربیتی روزه-آثار بهداشتی روزه

حدیث روز

اثرات تربیتی، اجتماعی و بهداشتی روزه چیست؟

روزه ابعاد گوناگونى دارد و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى گذارد که از همه مهم تر «بعد اخلاقى و فلسفه تربیتى» آن است.

یک. آثار تربیتى

1-1. تلطیف روح


روح انسان، همواره در حال تدبیر بدن است و بدن بدون تدبیر روح، مانندکشتى بدون ناخدا است. در ماه رمضان، به دلیل امساک از خوردن و آشامیدن و محدود کردن آن به ساعاتى مشخص و نیز کنترل حواس (مانند چشم، گوش و تمامى مجارى ورود اطلاعات به درون ذهن)، فراغت روح و نفس بیشتر فراهم مى شود. فعالیت روح براى پرداخت به امور مادى و دنیوى کاهش مى یابد و امکان پرداخت به امور معنوى بیشتر مى شود. در نتیجه روح از لطافت بیشترى برخوردار مى گردد.

1-2. تقویت اراده


خداوند برنامه روزه دارى را به گونه اى تنظیم کرده است که انسان باید در ساعت معیّنى، از خوردن و آشامیدن بپرهیزد و در ساعت خاصى، مى تواند آزادانه بخورد و بیاشامد و از لذت هاى حلال استفاده کند.
ملزم شدن انسان ها به اجراى دقیق این برنامه و تکرار آن طى یک ماه، تمرین بسیار مناسبى است براى عادت دادن نفس به امورى، غیر از آنچه در ماه هاى دیگر عادت کرده بود و این عمل، عزم و اراده انسان را تقویت مى کند.

1-3. کنترل غرایز


روزه دار باید در حال روزه - با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب وسایر لذات (از قبیل لذت جنسى)، چشم بپوشد و ثابت کند که او همچون حیوانات، در بند اسطبل و آب و علف نیست. او مى تواند زمام نفس را به دست گیرد و بر هوس ها و شهوت هاى خود مسلّط شود و این امر باعث مى گردد که غرایز به کنترل او در آید و علاوه بر این، در بهره ورى از آنها تعدیلى به وجود آید. خلاصه اینکه روزه، انسان را از عالم حیوانى ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد.
تقوا و پرهیزگارى در تربیت اخلاق اسلامى یک مسلمان، نقش بسیار مهمى دارد و براى رسیدن به این صفت شایسته، بهترین عبادت روزه است. قرآن درباره آن مى فرماید:«لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛ بقره (2)، آیه 183.؛ یعنى، نتیجه و علّت غایى روزه، تقوا از محارم الهى است.
وقتى پیامبرصلى الله علیه وآله در خطبه «شعبانیه»، فضایل ماه رمضان و روزه را برشمرد، امیرمؤمنان على علیه السلام پرسید: بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: «الورع عن محارم اللَّه»؛ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 266. ؛ «پرهیز و اجتناب از معاصى و گناهان است». بنابراین روزه، عامل بازدارنده از گناه و عامل سرکوب کننده نفس عصیانگر است. شخص با عمل به این دستور الهى، به خوبى روح تقوا و پرهیزگارى را در خویش زنده مى کند؛ زیرا با روزه، اصلاح نفس و تربیت آن، آسان تر مى شود؛ زیرا گرسنگى و دیگر محرومیت هاى روزه، شعله هاى سرکش غریزه هاى حیوانى و هواهاى نفسانى را خاموش مى سازد.
پر شدن شکم زمینه بسیارى از ناهنجارى ها و تحریک شهوات، غوطه ورى در حرام و ظهور خواهش هاى باطل در نفس مى شود؛ چنان که در حدیثى آمده است: «انى اخاف علیکم من البطن والفرج»؛ بحار، ج 1، ص 368.؛ «من از شکم و شهوت بر شما بیمناک هستم». اگر شکم عفیف باشد و به قدر ضرورت اکتفا کند و از حرام و شبهه بپرهیزد، بدون شک دامن نیز عفیف مى شود. عفت این دو عضو، زمینه بسیار خوبى براى نشاط معنوى و صفاى دل و باطن خواهد شد.

1-4. روحیه ایثار و نوع دوستى

انسان موجودى اجتماعى است و انسان کامل، کسى است که در همه ابعاد وجودى رشد کند. روزه، بعد اجتماعى انسان را در کنار سایر ابعاد او رشد مى دهد؛ بدین صورت که درس مساوات و برابرى در میان افراد اجتماع است. با عمل به این دستور مذهبى، افراد متمکن وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در مى یابند و به دنبال آن درک، به این نتیجه مى رسند که باید به فکر بیچارگان و محرومان باشند. اگر توجه به حال گرسنگان، جنبه حسّى و عینى پیدا کند، اثر بیشترى دارد و روزه به این موضوع مهم اجتماعى، رنگ حسّى مى دهد. با رشد این بعد اجتماعى، انسان نسبت به هم نوعان خود بى تفاوت نمى شود و دردهاى فراگیر اجتماعى (مانند فقر و گرسنگى) را حس مى کند و مصداق این سخن حکیمانه سعدى مى شود که:
بنى آدم اعضاى یکدیگرندکه در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار
به راستى اگر کشورهاى ثروتمند جهان و اغنیا، چند روز از سال روزه بدارند و طعم گرسنگى را بچشند، باز هم این همه گرسنه در جهان خواهد بود؟! آیا میلیون ها انسان با سوء تغذیه و کمبود مواد غذایى مواجه خواهند شد؟!
دو. آثار بهداشتى

بدون تردید در علم پزشکى، اثر معجزه آساى امساک، در درمان انواع بیمارى هاى جسمانى و روانى به اثبات رسیده است. عامل بسیارى از بیمارى ها، زیاده روى در خوردن غذاهاى مختلف است. پیامبر خداصلى الله علیه وآله فرمود: «واعلم ان المعدة بیت الداء و ان الحمیة هى الدواء»؛ بحارالانوار، ج 58، ص 307، (بیروت، مؤسسة الوفاء).؛ «معده مرکز و خانه هر دردى است و پرهیز [ از غذاهاى نامناسب و زیاده خورى ]، اساس هر داروى شفابخش است». منشأ بسیارى از بیمارى هاى روانى، افکار غلط، سوء ظن، گناه و شناخت غیرمعقول و غیرمنطقى است و روزه با ایجاد محدودیت هایى، هم معده و دستگاه گوارشى را تقویت مى کند و هم با کنترل افکار و اجتناب از گناه، روان انسان را از آلودگى ها باز مى دارد.
به عبارت دیگر روزه، زباله ها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مى سوزاند و در واقع، بدن را «خانه تکانى» مى کند و روح را با تلاوت قرآن و خواندن دعاهاى ویژه تقویت مى نماید. خلاصه اینکه با روزه، سلامتى جسمانى و روانى انسان تضمین مى شود و بر همین اساس پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله فرمود: «صوموا تصحّوا»؛ همان، ص 255.؛ «روزه بگیرید تا سالم شوید». روزه اگر با شرایطى که دارد گرفته شود، اثرات مهم تربیتى، اجتماعى و بهداشتى براى انسان دارد براى مطالعه بیشتر ر.ک:
الف. الکسى سوفورین، روزه، روش نوین، براى درمان بیمارى ها، ترجمه جعفر امامى.
ب. سید حسین موسوى لاهیجى، روزه، درمان بیمارى هاى روح و جسم، (انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه) قم.
پ. عبدالکریم بى آزار شیرازى، رساله نوین فقهى پزشکى، ج 2، (دفتر نشر فرهنگ اسلامى).
ت. سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 3؛ (انتشارات کتابفروشى اسلامیه)..



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 42
نویسنده : حسینی
استفتائات

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

سؤال: اگر گفتن سه بار ذكر سبحان الله در ركوع باعث شود از امام جماعت عقب بيفتد، آيا مى تواند به گفتن يك بار اكتفاء كند؟

جواب: مى تواند قصد فُرادى كند و مى تواند به تبعيت خود ادامه دهد و اين مقدار تأخير مُضر نيست.
والله العالم

سؤال: مادرى به همراه بچه در شكم خود در يك تصادف رانندگى از دنيا رفته است، آيا لازم است بچه را از داخل شكم مادر خارج و جداگانه دفن كنند، يا اين كه مادر و بچه را به همان صورت دفن كنند؟

جواب: به همان صورت زن را دفن كنند .

والله العالم

سؤال: دليل بر وجوب تقليد چيست؟

جواب: تقليد از مقوله رجوع جاهل به عالم مى باشد كه اصل حاكم بر زندگى انسان ها است و سيرۀ متشرعه بر أخذ احكام از عالمان و فقها برخاسته از همان اصل عقلايى است.
والله العالم

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

حضرت آیت الله شبیری زنجانی در پاسخ به چند استفتاء در خصوص حکم خوردن و آشامیدن از منزل کسی که خمس نداده و نیز برخی مسائل پیرامون خمس نظر خود را بیان کرده‌اند.
خوردن و آشاميدن در منزل شخصي كه خمس و زكات اموالش را نمي دهد چه حكمي دارد؟

اگر يقين به تعلق خمس به اموالي كه مورد ابتلاء شخص است نداشته باشد، تصرف اشكال ندارد، و در صورت يقين، با اجازه حاكم شرع و پرداخت خمس بعداً، تصرف جايز است.

اگر کسى با عين پول خمس داده نشده، لباس خریدارى کند و در آن نماز بخواند‌ حکم آن چیست؟

تا حاكم شرع معامله انجام شده را اجازه ندهد لباس در ملك فروشنده باقى است، پس چنانچه بدون احراز رضايت فروشنده در آن نماز بخواند، بنا بر احتیاط نمازش باطل است.

دو نفر با یکدیگر قرار مى‌گذارند، که هر سال براى فرار از خمس تمام اموال خود را به یکدیگر ببخشند، آیا این کار جایز است؟

با این کار خمس از آنها ساقط نمی شود. مگر اینکه واقعاً قصد هبه کرده باشند، به گونه ای که اگر طرف مقابل در مال تصرف کرد و مال را برنگرداند ادعایی نداشته باشد. مانعی ندارد.

آیا مکلف می‌تواند سهم سادات را خودش بدون اجازه مرجع تقلید به فقیر سیّد بدهد؟

اجازه لازم است

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

سؤال: اگر فردی در جریانی، شاهد ماجرا باشد و بتواند گواهی دهد و این گواهی در رأی دادگاه تاثیر داشته باشد و غیر از او فرد دیگری که گواهی دهد نباشد، در صورتی که از آن شخص برای ادای شهادت در دادگاه دعوت شود، آیا ادای شهادت بر او واجب عینی است؟ و اگر این شخص به هر دلیل از حضور در دادگاه خودداری کند، آیا قاضی وظیفه دارد برای أخذ شهادت نزد شاهد برود یا خیر؟.

جواب: در فرض سؤال ادای شهادت بر آن شخص واجب عینی است و قاضی وظیفه دارد او را به دادگاه احضار کند.

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

سؤال:

احتراما در صُور ذیل حکم خواستگاری از زن، با اشاره (تعریض) و تصریح به ازدواج از طرف همسر و یا شخص دیگر نسبت به زن شوهر دار و یا زنی که در دوران عده به سر می برد، مرقوم فرمایید؟.

1- زن شوهردار به عقد دائم یا موقت؟.

پاسخ: نه اشاره و نه تصریح به ازدواج جایز نیست. (و لو اشاره و یا تصریح را معلّق بر زمان جدا شدن از شوهر کند.)
2- زنی که در عِدّه طلاق رِجعی به سر می برد؟.

پاسخ: اشاره و تصریح به ازدواج فقط از طرف شوهر سابق جایز است ولی از شخص دیگر جایز نیست

3- زنی که در عِدّه بائن (مانند خُلع، وفات، فسخ و...) به سر می برد؟.

پاسخ: اشاره برای همسر سابق (غیر از عِدّه وفات که همسر سابق وجود ندارد) و غیر او اشکال ندارد ولی تصریح به ازدواج فقط از طرف شوهر سابق جایز است.
4- زنی که سه مرتبه طلاق داده شده است و در عِدّه به سر می برد؟.

پاسخ: اشاره از طرف همسر سابق و غیر او اشکال ندارد ولی تصریح به ازدواج از هیچکدام جایز نیست
5- زنی که نُه مرتبه طلاق داده شده و بر زوج حرام ابد شده و در دوران عِدّه به سر می برد؟.

پاسخ: تصریح به ازدواج نه از همسر سابق و نه از غیر او جایز نیست ولی اشاره از طرف غیر همسر سابق اشکال ندارد.
نکته:
1- مراد از اشاره این است که لفظی بگوید که تصریح در ازدواج نباشد و غیر از ازدواج معنای دیگری را برساند (مثل اینکه غصه نخور، خاطرخواه داری و مانند آن) و مراد از تصریح لفظی آن است که جز معنای ازدواج نرساند (مثل اینکه بگوید من آماده ام با تو ازدواج کنم.) 2- پاسخ دادن زن نیز تابع احکام پیشنهاد خواستگار است در مواردی که در بالا ذکر شد و حرام است باید از جواب دادن پرهیز کند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

سئوال:

عده ای از دختران و پسران نامحرم با اعتقاد به اینکه رضایت قلبی جهت ازدواج دائم یا موقت کافی است و نیازی به خطبه عقد نمی باشد اقدام به زندگی مشترک در کنار هم و برقراری روابط زن و شوهری بدون عقد شرعی می نمایند؛ لطفا نظر مبارکتان را در مورد این کار که در اصطلاح برخی به ازدواج سفید نام گرفته است در سوالات ذیل مرقوم فرمایید؛ با تشکر و احترام
1-آیا صرف رضایت دختر و پسر نامحرم برای زندگی در کنار هم به معنای محرمیت بوده و کفایت از صیغه عقد دائم و یا موقت می کند؟
2-آیا ازدواج دختر باکره بدون اذن ولی او صحیح است؟ و مراد از دختر باکره چیست؟

3- در صورتی که دختر و پسری قبلا با جهل به لزوم خواندن عقد ازدواج و بدون اطلاع پدر دختر رابطه جنسی داشته اند برای حفظ آبرو می توانند بدون اطلاع پدر دختر در حال حاضر خودشان عقد شرعی بخوانند؟

پاسخ:
1- بدون شک رضایت قلبی کافی نیست و چنین ارتباطی، ارتباط نامشروع است و به عقیده ما نام ازدواج بر آن صحیح نیست خواه سفید باشد یا سیاه
2- ازدواج دختر باکره (موقت يا دائم) بدون کسب اجازه ولي دختر جايز نبوده و ازدواج باطل است و منظور از باکره دختري است که قبلا با اجازه ولی شوهر نکرده است، خواه عضو بکارت موجود باشد، يا نه
3- در فرض سوال عقد بدون اذن ولی دختر صحیح نیست

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ

سؤال: فردی وام خرید مسکن گرفته و قصد دارد با آن، وام قبلی که برای خرید مسکن گرفته است را تسویه نماید؛ حکم آن چیست؟.

جواب: وام باید مطابق قراردادی که در مورد آن شده است (در فرض سوال خرید مسکن نه پرداخت بدهی مربوط به وام قبلی مسکن) مصرف شود و این کار اشکال دارد.

*درآمد حاصل از برداشتن ابروی مردان

سؤال: آیا پولی که آرایشگر ها از طریق برداشتن ابروی مردها کسب می کنند، حلال است؟.

جواب: جايز نيست مردان خود را شبيه زنان کنند و در آمد حاصله از این کار نیز خالی از اشکال نیست.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

جدا کننده متن وبلاگ لاينر وبلاگ



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 50
نویسنده : حسینی
اميرالمومنين عليه السلام، نخستين مسلمان

ب: طاووس از ابن عباس: «أول من اسلم علي» (سند صحيح)

احمد بن عمرو شيباني در كتاب «الآحاد والمثاني» روايت ابن عباس را از طريق طاووس نقل كرده است:

185 حدثنا أحمد بن الفرات نا عبد الرزاق عن معمر عن بن طاوس عن أبيه عن بن عباس رضي الله عنه قالأول من أسلم عليرضي الله عنه.

ابن عباس نقل كرده است كه فرمود: نخستين كسي كه اسلام آورد،‌ علي رضي الله عنه است.

الشيباني، أحمد بن عمرو بن الضحاك ابوبكر (متوفاى 287هـ)، الآحاد والمثاني،ج 1، ص 151،‌تحقيق: د. باسم فيصل أحمد الجوابرة، ناشر:دار الراية - الرياض، الطبعة: الأولى، 1411 – 1991م.

تصحيح سند روايت از سوي علماي اهل سنت:

ابن ابي‌عاصم بعد از نقل روايت، سند روايت را صحيح مي‌داند و مي‌نويسد:

71 حدثنا أبو مسعود ثنا عبد الرزاق عن معمر عن ابن طاووس عن أبيه عن ابن عباس قال أول من أسلم عليوإسناده صحيح.

الشيباني، أحمد بن عمرو بن أبي عاصم أبو بكر (متوفاي287هـ)، الأوائل لابن أبي عاصم،ج 1، ص 79،‌تحقيق: محمد بن ناصر العجمي، دار النشر: دار الخلفاء للكتاب الإسلامي – الكويت، طبق برنامه الجامع الكبير

زين الدين عراقي نيز اين روايت را تصحيح كرده است:

وروى الطبرانى بإسناد صحيحمن رواية عبد الرزاق عن معمر عن ابن طاوس عن أبيه عن ابن عباس قال أول من أسلم على.

العراقي، أبو الفضل زين الدين عبد الرحيم بن الحسين (متوفاى806هـ)، التقييد والإيضاح شرح مقدمة ابن الصلاح،ج 1، ص310،تحقيق : عبد الرحمن محمد عثمان، ناشر : دار الفكر للنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة : الأولى، 1389هـ - 1970م .

ج: عمرو بن ميمون از ابن عباس : «علي اول من أسلم بعد خديجة» (سند صحيح)

روايت ابن عباس از طريق عمرو بن ميمون نيز در طبقات ابن سعد با سند معتبر نقل شده است:

قال أخبرنا يحيى بن حماد البصري قال قال أخبرنا أبو عوانة عن أبي بلج عن عمرو بن ميمون عن بن عباس قالأول من أسلم من الناس بعد خديجة علي.

ابن عباس گفته است: نخستين كسي كه بعد از حضرت خديجه اسلام آورد، علي است.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 21، ناشر: دار صادر - بيروت.

احمد بن حنبل در كتاب «مسند و فضائل الصحابة» اين روايت را با تفصيل بيشتر اين گونه نقل كرده است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يحيى بن حَمَّادٍ ثنا أبو عَوَانَةَ ثنا أبو بَلْجٍ ثنا عَمْرُو بن مَيْمُونٍ قال إني لَجَالِسٌ إلى بن عَبَّاسٍ إذا أَتَاهُ تِسْعَةُ رَهْطٍ فَقَالُوا يا أَبَا عَبَّاسٍ أما ان تَقُومَ مَعَنَا واما أَنْ تخلونا هَؤُلاَءِ قال فقال بن عَبَّاسٍ بَلْ أَقُومُ مَعَكُمْ قال وهو يَوْمَئِذٍ صَحِيحٌ قبل أَنْ يَعْمَى قال فابتدؤا فَتَحَدَّثُوا فَلاَ ندري ما قالوا .... قالوكان أَوَّلَ من أَسْلَمَ مِنَ الناس بَعْدَ خَدِيجَةَ...

عمرو بن ميمون مى‏گويد: با عبد اللَّه بن عباس نشسته بودم افرادى كه در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: يا برخيز و با ما بيا و يا شما ما را با ابن عباس تنها گذاريد. اين ماجرا زمانى بود كه ابن عباس بينا بود و هنوز كور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما مى‏آيم [آنان به گوشه‏اى رفتند و] با ابن عباس مشغول گفت و گو شدند. من نمى‏فهميدم چه مى‏گويند. پس از مدتى عبد اللَّه بن عباس در حالى كه لباسش را تكان مى‏داد تا غبارش فروريزد آمد و گفت: اف بر آنان، به مردى دشنام مى‏دهند و از او عيب‏جويى مى‏كنند كه ده ويژگى براى اوست. ...

پنجمين ويژگي علي اين است كه او نخستين كسى بود كه پس از خديجه اسلام آورد.

مسند أحمد بن حنبل ج 1، ص 330

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة،ج 2، ص 684،تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.

تصحيح سند روايت از سوي علماي اهل سنت:

ابن ابي عاصم بعد از نقل روايت،‌ سندش را حسن مي‌داند:

136 حدثنا أبو موسى ثنا يحيى بن حماد ثنا أبو عوانة عن يحيى بن سليم بن بلج عن عمرو بن ميمون عن ابن عباس قال وكان أول من أسلم من الناس مع رسول الله صلى الله عليه وسلم علي بعد خديجةوإسناده حسن.

الأوائل لابن أبي عاصم، ج 1، ص 97

حاكم نيشابوري نيز روايت را تصحيح كرده و ذهبي نيز در تعليقه اش بر اين كتاب،‌ روايت را صحيح مي‌داند:

4652 أخبرنا أبو بكر أحمد بن جعفر بن حمدان القطيعي ببغداد من أصل كتابه ثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثني أبي ثنا يحيى بن حماد ثنا أبو عوانة ثنا أبو بلج ثنا عمرو بن ميمون قال إني لجالس عند بن عباس إذ أتاه تسعة رهط ... قال بن عباسوكان علي أول من آمن من الناس بعد خديجة رضي الله عنها...هذا حديث صحيحالإسناد ولم يخرجاه بهذه السياقة

تعليق الذهبي في التلخيص : صحيح

المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 143

زين الدين عراقي نيز سند روايت را حسن دانسته است:

رواه أحمد والطبرانى من رواية أبى بلج عن عمرو بن ميمون عن ابن عباس فذكر فضايل لعلى ثم قال وكان أول من أسلم من الناس بعد خديجة

وهذا إسناد جيدوأبو بلج وإن قال البخارى فيه نظرفقد وثقه ابن معينوأبو حاتم والنسائى وابن سعد والدارقطنى.

سند اين روايت خوب است و در باره ابو بلج گرچه بخاري نظر دارد ولي ابن معين، ابو حاتم، نسائي، ابن سعد و دار قطني وي را توثيق كرده اند.

العراقي، أبو الفضل زين الدين عبد الرحيم بن الحسين (متوفاى806هـ)، التقييد والإيضاح شرح مقدمة ابن الصلاح،ج 1، ص311،تحقيق : عبد الرحمن محمد عثمان، ناشر : دار الفكر للنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة : الأولى، 1389هـ - 1970م .

الباني نيز اين روايت را در تحقيقي كه بر كتاب «السنة‌ابن ابي‌عاصم دارد،‌ نقد نكرده است:

1351 حدثنا محمد بن المثنى حدثنا يحيى بن حماد حدثنا أبو عوانة عن يحيى بن سليم أبي بلج عن عمرو بن ميمون عن ابن عباس ... قال وكان أول من أسلم من الناس بعد خديجة.

الشيباني، عمرو بن أبي عاصم الضحاك (متوفاى287هـ)، السنة، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني،ج 2 ص 603،ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ.

د: مقسم از ابن عباس : «أول من أسلم علي» (سند معتبر)

در طريق ديگر اين روايت،‌ مقسم است كه در كتاب «المصنف» ابن ابي شيبه نقل شده است:

20392 أخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن عثمان الجزري عن مقسم عن بن عباس قال أول من أسلم علي.

الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف،ج 11، ص 227،تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي، دار النشر: المكتب الإسلامي – بيروت، الطبعة : الثانية 1403

بررسي سند روايت

عبد الرزاق و معمر

عبد الرزاق و معمر كه از مشايخ بخاري هستند ، و نيازي به بررسي سندي ندارد

عثمان الجزري

اين رواي را ابن حبان در ثقات خويش آورده است :

عثمان بن عمرو بن ساج الحراني أخو الوليد بن عمرو بن ساج يروى عن خصيف ويعقوب بن عطاء روى عنه أهل بلده وهو الذي يروى عنه المعتمر بن سليمان ويقول حدثني عثمان بن ساج المروزي

الثقات ج 8، ص 449 ش 14367

مقسم بن بجرة‌

او از روات بخاري است

509 د خ 4 البخاري والأربعة مقسم بن بجرة ... وقال أبو حاتم صالح الحديث لا بأس به وقال بن سعد أجمعوا على انه توفي سنة إحدى ومائة ... وقال بن شاهين في الثقات قال أحمد بن صالح المصري ثقة ثبت لا شك فيه وقال العجلي مكي تابعي ثقة وقال يعقوب بن سفيان والدار قطني ثقة

تهذيب التهذيب ج10، ص256، ش 509

ابن عباس :‌

صحابي است و نيازي به بررسي سندي ندارد .

هـ: عكرمة از ابن عباس : «علي اول عربي وعجمي صلي مع رسول الله (ص)»

عكرمه روايت را با تعبير ديگر از ابن عباس نقل كرده و آن اين كه:‌ علي نخستين فرد از ميان عرب و عجم است كه با رسول خدا صلي الله عليه وآله نماز خواند:

حدثنا أحمد بن محمد قال حدثنا أحمد بن الفضل قال حدثنا محمد بن جرير قال حدثنا أحمد بن عبد الله الدقاق قال حدثنا مفضل بن صالح عن سماك بن حرب عن عكرمة عن ابن عباس قال لعلى أربع خصالليست لأحد غيره هو أول عربى وعجمى صلى مع رسول اللهصلى الله عليه وسلم وهو الذى كان لواؤه معه فى كل زحفوهو الذى صبر معه يوم فر عنه غيرهوهو الذى غسله وأدخله قبره.

ابن عباس مي‌گويد:‌ براي علي چهار ويژگي است كه ديگران ندارند: او نخستين فرد از ميان عرب و عجم است كه همراه رسول خدا صلي الله عليه وسلم نماز خواند، در تمام جنگها پرچم رسول خدا به دست ايشان بود، او كسي است كه همراه پيامبر ماند در روزي كه ديگران از نزدش فرار كردند و او كسي استكه رسول خدا را غسل دارد و وارد قبرش ساخت.

ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب،ج 3، ص1090،تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.

روشن شد كه تعبيرات مختلفي از ابن عباس در نخستين مسلمان بودن امير مؤمنان عليه السلام نقل شده و چند سند آن معتبر است .



:: موضوعات مرتبط: , ,
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com