پایه های جهل
سالیان پیش ، همیشه فکر می کردم شب ها کسی زیر تختم پنهان شده است . نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم .
روانپزشک گفت :
تنها یک سال هفتهای سه روز جلسه ای 80 هزارتومن بده و بیا تا درمانت کنم .
شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم ، پرسید :چرا نیومدی؟
گفتم :خب جلسهای هشتاد هزار تومان ، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجار منو مجانی معالجه کرد . خوشحالم که اون پول رو پسانداز کردم و یه وانت نو خریدم .
پزشک با تعجب گفت ، شگفتا ! میتونم بپرسم اون نجار چگونه تو را معالجه کرد؟
گفتم :
آن نجار به من گفت اگه پایههای تختخوابت را ببُرم ؛ دیگه هیچ کس نمیتونه زیر تختت پنهان بشه !!!؟
هرچه پایه های جهل ، نادانی و خرافاتمان را کوتاه کنیم آرامش بیشتری پیدا خواهیم کرد!؟
:: موضوعات مرتبط:
,
,