عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 29
نویسنده : حسینی
داستان چت کردن بنده با خدا یکی بود ، یکی نبود یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست . بنده: چقدر احساس تنهایی می‌كنم خدا: فانی قریب .:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::. بنده: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم... كاش می‌شد بهت نزدیك شم خدا: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::. بنده: این هم توفیق می‌خواهد! خدا: ألا تحبون ان یغفرالله لكم .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::. بنده: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی خدا: و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::. بنده: با این همه گناه... آخه چیكار می‌تونم بكنم؟ خدا: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگه نمی‌دونید خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌كنه؟! (توبه/۱۰۴) ::. بنده: دیگه روی توبه ندارم خدا: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::. بنده: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟ خدا: ان الله یغفر الذنوب جمیعا .:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::. بنده: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟ خدا: و من یغفر الذنوب الا الله .:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::. بنده: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌كنم خدا: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::. بنده: الهی و ربی من لی غیرك خدا: الیس الله بكاف عبده .:: خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::. بنده: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟ خدا: یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریكی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 35
نویسنده : حسینی
داستان حمام زنانه و توبه نصوح یکی بود ، یکی نبود یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست . در زمانهای قدیم، مردی به نام نصوح زندگی می کرد که از طریق دلاکی کردن حمام زنانه امرار معاش می کرد. هیات ظاهریِ او مانند زنان بود و از ااینرو مرد بودن خود را از دیگران مخفی می داشت. او به گونه ای ماهرانه ، سالها در حمام های زنانه دلاکی می کرد و کسی پی به این راز نبرده بود که او یک مرد است . زیرا هم صدایش زنانه بود و هم صورتش ، ولی شهوت مردانه اش کامل و فعال بود . نصوح چادر بر سر می کرد و پوشینه و مقنعه می گذاشت . در حالی که مردی بود حشری و در عنفوان جوانی . آن جوانِ هوس پیشه از این راه دختران اعیان را خوب می مالید و می شست. او در طول زمان بارها از این کار توبه کرد و از آن منصرف شد، اما نفسِ اماره حق ستیز او توبه اش را می شکست . تا اینکه روزی آن بدکار( نصوح ) به حضور یکی از عارفان رفت و بدو گفت: مرا نیز ضمن دعایت یاد کن و در حق من دعایی کن باشد که از این عمل قبیح خلاص شوم . آن عارف وارسته به راز کار او واقف شد و از طریق خواندن ضمیر او مشکلش را دریافت، بی آنکه چیزی از او بشنود. ولی چون از صفت حلم الهی برخوردار بود آن راز را فاش نکرد و قباحت آن کار را به رویش نیاورد و لبخندی به او زد و به طریق دعا به نصوح گفت: ای بدطینت، خداوند از فعل قبیحی که مرتکب می شوی توبه ات دهد. ( انسان کامل چون انانیتی ندارد سراپا نور الهی است، و قهرا هر چه گوید، گفته حق است.) خلاصه آنروز گذشت تا اینکه روزی نصوح در حمام مشغول پر کردنِ طشت بود که جواهر دختر شاه گم شد و آن هم یکی از لنگه گوشواره های او بود که همه زنان را مجبور به جستجوی جواهرش کرد . چون آنرا در روی زمین پیدا نکردند درِ حمام را بستند تا در وهله اول جواهر گم شده را لابلای جامه های افراد حاضر در حمام بجویند . با آنکه همه لباسها را گشتند ولی دزد جواهر نه پیدا شد و نه رسوا . پس در این مرحله پا را از این هم فراتر گذاشتند و با جدیت تمام دهان و گوش و هر شکافی را به دقت گشتند ولی باز هم پیدا نشد، تا اینکه یکی از آن جمع فریاد زد که زنان حاضر در حمام باید به کلی برهنه شوند و فرقی هم نمی کند، چه پیر و چه جوان همه باید برهنه شوند . ندیمه آن بزرگزاده یکی یکی زنان را وارسی کرد تاآن جواهر مرغوب و بی نظیر را پیدا کند . نصوح با پیش آمدن این اوضاع از ترس به گوشه ای خلوت رفت، در حالی که از ترس رنگ چهره اش زرد و لبش کبود شده بود . نصوح از ترس بر خود می لرزید و سعی می کرد در گوشه ای خودش را پنهان کند. نصوح در آن خلوت رو به حضرت حق کرد و گفت: پروردگارا بارها توبه کرده ام. اما توبه ها و پیمانهای خود را شکسته ام. پروردگارا تا کنون کارهای زشتی کرده ام که شایسته من بود، در نتیجه چنین سیل سیاهی به سراغم آمد. خداوندا ، فرصت اندک است و فقط یک لحظه بر من پادشاهی کن و به فریادم برس. خداوندا اگر این بار ستاری بفرمایی و گناه مرا بپوشانی ازین پس از هر کار ناروا توبه می کنم. نصوح پیوسته گریه کرد و اشک فراوانی از چشمانش جاری شد و آنقدر خدا خدا گفت که در و دیوار با او همنوا شد . نصوح در حال (( یا رب یا رب گفتن)) بود که ناگهان از میان ماموران تفتیش صدایی بلند شد . آن فریاد زننده می گفت: همه را گشتیم، اکنون ای نصوح جلو بیا . نصوح با شنیدن این صدا عقل و هوش از او جدا شد و مانند جماد، بی جان افتاد. و چون از هستی موهوم خود خالی شد و موجودیت او باقی نماند، خداوند، بازِِ بلندپروازِ روحش را به حضور خود فرا خواند. وقتی نصوح بی هوش شد، روحش به حق پیوست و در همان لحظه امواج رحمت حق به تلاطم در آمد. وقتی که روح نصوح از ننگ جسم رها شد، شادمان نزدِ اصل خود رفت و وقتی که دریاهای رحمت الهی بجوشد گرگ با بره همپیاله می شود و افراد مایوس نرم و خوش رفتار می شوند . پس از ترسی که بر نصوح ایجاد شد و مایه هلاک جان شد، مژده دادند که آن جواهر گمشده پیدا شد و سبب شدند که بیم و ترس از بین برود . و با این خبر سر و صدای شادی کل حمام را پر کرد و آن موقع بود که نصوح که مدهوش بی خویش شده بود به خود آمد و چشمش نوری بیش از صد روز دید . بر چشم دل نصوح، نور تجلی الهی که برای دیگران طی روزها و شبهای فراوان در طاعات و عبادات ظهور می کند در لحظه ای هویدا شد. همه از نصوح حلالیتی می طلبیدند و مدام دستش را می بوسیدند زیرا که بیش از هر کسی به نصوح ظنین بودند و غیبت او را کرده بودند . نصوح به زنان گفت: این فضل خداوند عادل بود که مرا نجات داد، والا من از آنچه که درباره ام گفته اید بدترم. کسی جزء اندکی چه چیزی درباره من می داند؟ فقط من می دانم و خداوندِ ستارالعیوب که چه گناهان و تباهکاری هایی مرتکب شده ام . بعد از آن واقعه هنگامی که بار دیگر فرستاده دختر شاه آمد و گفت: دختر پادشاه ما، از روی لطف و مرحمت تو را مجددا فراخوانده است تا سرش را بشویی و او را مشت و مال دهی . نصوح به آن فرستاده گفت: برو، برو که دست من از کار افتاده است و اکنون نصوح تو بیمار شده است. باید بروی کس دیگری را برای این کار پیدا کنی. من یکبار مُردمُ و زنده شدم. من طعم تلخ مرگ و نیستی را چشیدم. من نزد خدا توبه ای راستین کرده ام و تا وقت مرگ، آن توبه را نخواهم شکست. بعد از تحمل آن همه رنج و محنت چه کسی به جز الاغ به سوی امر خطرناک می رود؟؟؟

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 45
نویسنده : حسینی
داستانهای آموزنده یکی بود ، یکی نبود یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست . بنده نوازی و بندگی یکی از فقرای با ذوق شهر هرات که در سوز و سرمای زمستان از برهنگی خود در رنج و عذاب بود وقتی چشمش به غلامان عمید( یکی از بزرگان دولت سلجوقی) افتاد و دید که آنان( با وجود غلام بودن) جامه های فاخر و حریرین به بر کرده و کمربندِ زرین به میان بسته اند، منفعل شد و رو به آسمان نمود و با حسرت تمام گفت : خداوندا ، بنده نوازی را از جناب عمید یاد بگیر! روزها وضع بدین منوال سپری شد که ناگهان شاه، عمید را به جرمی متهم کرد و به زندانش افکند و غلامان او را نیز به باد کتک گرفت و از آنان خواست که هر چه سریعتر گنجخانه عمید را لو دهند و غلامان در کمال جوانمردی طی یک ماه، شکنجه های هولناک شاه را تحمل کردند ولی لب به سخن نگشودند و رازِ ولی نعمتِ خود را فاش نساختند. تا اینکه شبی آن فقیر به خواب دید که هاتفی به او می گوید: ای گستاخ تو نیز بندگی را از غلامان عمید یاد بگیر! حرف عشق و حرف قیل و قال یکی از وعاظ در حال ایراد خطابه بود و جمعی از مردان و زنان به سخنانش گوش می سپردند . مردی به نام جوحی(تمثیلی از یک مرد مسخره و ابله) چادری بر سر کرد و روبندی به رخسار افکند و بطور ناشناس به جمع زنان درآمد و نشست. در آن اثنا شخصی از واعظ سئوال کرد: آیا بلندی مویِ زِهار برای نمازگزار اشکال دارد؟ واعظ گفت : البته که اشکال دارد. اگر موی زِهار به طول یک جو برسد موجب کراهت است. در این لحظه جوحی به زنی که کنارش نشسته بود گفت: خواهر ببین اندازه موی زهارم به حد کراهت رسیده است یا نه؟ آن زن دست درون شلوار جوحی کرد و شرمگاهِ خاسته او را لمس کرد و ناگه از شدت هیجان جیغی کشید. واعظ که خیال کرده بود جاذبه سخنان معنویش او را منقلب کرده ، زن را تحسین کرد و گفت: گویا سخنانم به دل این زن اصابت کرده است. جوحی گفت: نخیر، به دلش نخورد به دستش خورد . اگر به دلش می خورد که واویلا می شد!( حساب اهل حقیقت از حساب اهل قیل و قال جداست. کسی که در آتش عشق سوخته شده با کسی که از عشق فقط الفاظی شنیده و آنرا طوطی وار بر زبان جاری می کند تفاوت کلی دارد .) عاشق و معشوق معشوقی، عاشق خود را به حضور می پذیرد و کنار خود می نشاند، اما آن عاشق خام طبع به جای آنکه از وصال معشوق، حظ و نصیب بَرَد، دست در جیب خود می کند و انبوهی نامه که در دوران هجران و فراق با سوز و گداز و آه و افسوس برای معشوق خود نوشته بود، بیرون می آورد و شروع می کند به خواندن . خلاصه آنقدر می خواند که حوصله معشوق را سر می برد. معشوق با نگاهی تحقیرآمیز به او می گوید: این نامه را برای که نوشته ای؟ اگر برای من است که تو در این لحظه در کنار من نشسته ای و به وصالم رسیده ای، و البته خواندن نامه عاشقانه در هنگام وصال ، جز ضایع کردن عمر، حاصل دیگری ندارد. عاشق جواب می دهد: بله می دانم من الان در حضور تو نشسته ام، اما نمی دانم چرا آن لذتی که از یاد تو در دوران فراق احساس می کردم، اینک چنین احساسی ندارم؟! معشوق می گوید: سبب این حال اینست که تو اصلا عاشق من نیستی، بلکه عاشق احوال متغیر خودت هستی.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 52
نویسنده : حسینی
آیات قرآن درباره اسماء و صفات خدا اوست خدایی که جز او هیچ معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی‌بخش، چیره، شکست‌ناپذیر، جبران‌کننده، شایسته‌ی بزرگی و عظمت، و خدا از آنچه شریک او قرار می‌دهند منزّه است. ۷. اسماء و صفات خدا برخی اوصاف نیکوی خدا (اسماء‌الحسنی) هُوَ اللهُ الَّذِی لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ (۲۲) هُوَ اللهُ الَّذِی لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا یشْرِكُونَ (۲۳) هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَى یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ (۲۴) اوست خدایی که جز او هیچ معبودی نیست، دانای نهان و آشکار است، او رحمان و رحیم است. (۲۲) اوست خدایی که جز او هیچ معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی‌بخش، چیره، شکست‌ناپذیر، جبران‌کننده، شایسته‌ی بزرگی و عظمت، و خدا از آنچه شریک او قرار می‌دهند منزّه است. (۲۳) اوست خدا، آفریننده، نوساز، صورتگر، همه‌ی نام‌های نیکو ویژه‌ی اوست. آنچه در آسمان‌ها و زمین است همواره برای او تسبیح می‌گویند، و او توانای شکست‌ناپذیر و حکیم است. (۲۴) (حشر) توضیح: خداوند متعال دارای برترین اوصاف کمال بوده و هیچ نقصی در ذات وی راه ندارد. آیه‌ی فوق دربردارنده‌ی برخی اوصاف زیبای خداوند است. حدیث: پیامبر اکرم(ص): «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً مَنْ أَحْصَاها دَخَلَ الْجَنَّةَ؛ خداوند نود و نه اسم نیکو دارد؛ اگر کسی آن‌ها را بشناسد، وارد بهشت می‌شود.» خصال: ص۵۹۳ ح۴. دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت محمد حاج ابوالقاسم و سیدمهدی هاشمی

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 47
نویسنده : حسینی
صفح به ‌معنای انصراف از انتقام و گرایش به احسان حجت‌الاسلام امینی با بیان اینکه در روایات ائمه(علیهم السلام) صفح به معنای عفو بدون عتاب معنا شده است، آن را یکی از اصول اساسی برای اهل ورع برشمرد. صفح به ‌معنای انصراف از انتقام و گرایش به احسان حجت‌الاسلام و المسلمین سید عبدالله امینی، مدرس حوزه و دانشگاه آبادان در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، درباره مفهوم «صفح» در قرآن کریم اظهار کرد: در زبان عربی دو کلمه «صفح» و «سفح» داریم؛ آنکه با سین است مذموم و به معنی خونریزی است؛ لذا یکی از القاب منصور عباسی، سفاح بود. اما صفح اخلاقی به این معناست که از جانبی و طرفی به طرف دیگر منصرف شویم و عدول کنیم که ضد آن باشد. لذا کلمه صفحه نسبت به اوراق تعبیر می‌شود چرا که وقتی برگ می‌زنیم از یک طرف صفحه به طرف دیگر آن منتقل می‌شویم. پس صفح انتقال و عدول از جانبی به جانب دیگر است. صفح به ‌معنای انصراف از انتقام و گرایش به احسان صفح به ‌معنای انصراف از انتقام و گرایش به احسان صفح در کلام اهل بیت(علیهم السلام) وی گفت: در علم شریف اخلاق که برگرفته از آیات و روایات است، صفح را به معنی ضد انتقام گرفته‌اند. در حدیث شریفی که از امام صادق علیهم السلام نقل شده است در آن جنود عقل و جهل را به تفصیل بیان می‌کنند که امام خمینی(ره) نیز کتابی به همین نام دارند و از کتب بسیار نفیس در علم اخلاق به شمار می‌آید که متأسفانه بسیار مهجور واقع شده و شرح این حدیث است. در آن حدیث، امام صادق علیهم السلام صفح را از جنود عقل برمی‌شمارند و می‌فرماید: ضد آن انتقام است. امام صادق علیهم السلام در جایی دیگر فرمودند: صفح جمیل آن است که اگر کسی خطایی مرتکب شود(در حق شخصی شما) او را عقاب نکنید. امام رضا علیهم السلام واژه صفح را بیشتر موشکافی کرده‌اند و درباره آیه «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ پس به خوبى صرف نظر کن»(حجر، ۸۵) فرمودند: «العفو من غیرعتاب» صفح جمیل آن است که کسی را عفو کنی، عفوی که مقرون به سرزنش نباشد. یعنی اگر کسی را عفو کنیم و به دنبال آن وی را سرزنش نکنیم از آن به صفح تعبیر می‌شود که نزد اهل‌بیت علیهم السلام ممدوح است. صفح از اسما الهی و صفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) امینی با بیان اینکه یکی از اسماء خدا «کریم الصفح» است، افزود: این اسم در برخی ادعیه از جمله جوشن کبیر آمده است: «یا مَن اَظهَرَ الجَمیلَ وَ سَتَرَ القَبیحَ، یا مَن لَم یُواخِذ بِالجَریرَهِ وَ لَم یَهتِکِ السِّترَ یا عَظیمَ العَفوِ ….یا کَریمَ الصَّفحِ یا عَظیمَ المَنِّ». یعنی خداوند متعال از گناهان بندگان خود که به دلیل جهالت از آنها سرزده و پس از آن نادم و پشیمان شده‌اند، می‌گذرد. این محقق قرآن افزود: صفح همچنین از صفات پیامبر اکرم(ص) است. پیامبر اکرم(ص) مأمور به صفح بودند: در آیه «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»(مائده،۱۳) می‌خوانیم که خداوند به ایشان امر می‌کند که از آنان درگذر و چشم‌پوشى کن که خدا نیکوکاران را دوست دارد. در تفسیر این آیه گفته شده صفح، عفوی است که عتاب نداشته باشد، پس معلوم می‌شود که صفح یک درجه بالاتر از عفو است. عفو یعنی از کسی بگذرید اما ممکن است او را ملامت هم کنید، صفح یعنی از خاطی می‌گذریم و او را ملامت هم نمی‌کنیم بلکه با احسان با او برخورد کنیم. وی ادامه داد: زمانی یکی از یهودیان خدمت حضرت علی علیهم السلام رسید و حضرت وقتی می‌خواست از صفح پیامبر اکرم(ص) صحبت کند، این گونه او را خطاب می‌کنند: «یا اخ‌الیهود»(ای برادر یهودی) امیرالمؤمنین یهودی را برادر خطاب می‌کنند که این نکته هم قابل توجه است. حضرت فرمودند: پیامبر اکرم(ص) وقتی می‌خواستند مکه را فتح کنند، عذر آنها را پذیرفت و آنها را دعوت به خداوند کرد؛ نامه‌ای به آنها نوشت و آنها را برحذر داشت، به آنها وعده صفح داد و به مغفرت خداوند امیدوار کرد. یعنی با وجود آزارهایی که اهل مکه برای پیامبر(ص) داشتند، ایشان این چنین بزرگوارانه صفح کردند. این مدرس حوزه و دانشگاه گفت: صفح از صفات اهل‌ بیت علیهم السلام نیز هست، چنانکه در مورد حلم و صفح حضرت علی علیهم السلام در جنگ جمل گفته شده است: «فکان أحلم الناس عن ذنب و أصفحهم عن مسیء» یعنی بردبارترین آنها نسبت به گناه و با گذشت‌ترین آنها از گناهکارانشان بود. صفح حضرت علی علیهم السلام هنگامی که مروان‌بن حکم را دستگیر کرد؛ که دشمن‌ترین مردم نسبت به ایشان بود؛ و یا نسبت به اهل بصره نسبت به ایشان شورش کردند قابل مشاهده است که وقتی بر آنها مستولی شد از آنان گذشت. سه اصل مهم برای اهل ورع امینی با بیان اینکه صفح از صفات مؤمنان است، گفت: در کتاب مصباح‌الشریعه امام صادق علیهم السلام فرمودند: اگر جوارح تو؛ چشم و گوش و دست و پای تو خطای کند، ضرر آن به قلب تو نیز وارد می‌شود و ادامه دادند: کسی که اهل ورع است به سه اصل احتیاج دارد؛ «الصفح عن عثرات الخلق»(گذشتن از لغزش‌های مردم) اولین اصلی است که امام به آن اشاره می‌کنند و بعد فرمودند: دیگر اصول ورع آن است که فرد حرفهای باطل مردم را ترک کند و مدح و ذم دیگران برای او یکسان باشد. این محقق قرآنی تصریح کرد: صفح صفت دشواری است؛ لذا مردم عادی که به مرتبه ایمان نرسیده‌اند نمی‌توانند صفح داشته باشند. صفح از صفات افراد خاص، انبیا، اولیا و مؤمنان است و هر کسی نمی‌تواند دارای صفح باشد. از این روست که امام صادق علیهم السلام در روایتی فرمودند: سه چیز است که مردم نمی‌توانند آنها را تحمل کنند اولین آنها «الصفح عن الناس» است. یعنی از مردم گذشتن کاری سخت است. بسیاری از مشکلات جامعه در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی که مهم‌تر از همه است، از طریق صفح برطرف می‌شود. صفح، برخی از لغزش‌های خانوادگی را جبران می‌کند وی ادامه داد: بسیاری از مشکلاتی که ما در خانواده‌ها داریم این است که افراد خانواده نسبت به هم گذشت ندارند؛ همسران و دیگر افراد خانواده باید بپذیرند که لغزش‌ها در زندگی به وجود می‌آید، بخشی از این آسیب‌ها را بخشش و صفح جبران می‌کند. لذا می‌بینیم پیامبر گرامی اسلام اهل مکه را با وجود مسائلی که برای مسلمانان به وجود آورده بودند، بخشیدند. پیامبر اکرم(ص) از آنها گذشت چون معتقد بودند این گذشت، خسارت‌هایی را که در گذشته از آنها دیده است، جبران می‌کند. بخشی از جبران ضرر به عفو و گذشت است امینی با بیان اینکه جبران ضرر همیشه با انتقام نیست، خاطرنشان کرد: بخشی از جبران ضرر به عفو و گذشت است؛ از این رو قرآن کریم می‌فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(فصلت، ۳۴) یعنی اگر می‌خواهی ضرری را دفع کنی، به احسان دفع کن. این مدرس حوزه و دانشگاه در خصوص تشخیص مواقع صفح، گفت: در برخی موارد راه‌های صفح بسته است، یعنی صفح همه جا جبران ضرر نمی‌کند. برخی جاها نمی‌توان صفح کرد. اولاً به دلیل اینکه حق، حق شخصی ما نیست؛ حق‌الناس است که به مردم بازمی‌گردد. کما اینکه در باب قضاوت خداوند به قاضی نمی‌گوید که از مجرم گذشت کن؛ بلکه به صاحب حق می‌گوید: اگر کسی در حق شما مرتکب جنایتی شد او را قصاص کنید و اگر او را عفو کنید بهتر است. یا برخی موارد ضرری است که مطلقاً با عفو جبران نمی‌شود؛ مثلاً امیرالمؤمنین علیهم السلام گرچه در جنگ جمل صفح کردند و از اهل بصره نیز گذشت کردند؛ اما در جایی دیگر در جنگ با خوارج و معاویه، صفح نکردند چون جای صفح نیست. در برخی موارد آسیبی که به امت اسلامی رسیده است، با صفح جبران نمی‌شود. بلکه باید با اقتدار وارد شد.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 51
نویسنده : حسینی
آیات قرآن درباره توحید در عبادت و یاری از خداوند عالم مرگ از نگاه قرآن توحید عبادی به این معناست که تنها خداوند شایسته‌ی پرستش و فرمان بردن است و فقط باید او را عبادت کرد. مقصود از توحید در استعانت نیز، این است که تنها خداوند متعال شایستگی دارد تا از او طلب یاری و استعانت شود. اقسام توحید ۳. توحید در عبادت و یاری از خداوند إِیاكَ نَعْبُدُ وَ إِیاكَ نَسْتَعِینُ (۵) تنها تو را می‌پرستیم و فقط از تو یاری می‌خواهیم. (فاتحه، ۵) توضیح: توحید عبادی به این معناست که تنها خداوند شایسته‌ی پرستش و فرمان بردن است و فقط باید او را عبادت کرد. مقصود از توحید در استعانت نیز، این است که تنها خداوند متعال شایستگی دارد تا از او طلب یاری و استعانت شود. دلیل بر این دو گونه‌ی توحید با دقت در مهوم توحید افعالی روشن می‌گردد؛ زیرا در توضیح توحید افعالی گفته شد که خداوند یگانه مؤثر در عالم است و هیچ عملی بدون اذن و اراده‌ی او روی نمی‌دهد. بنابراین تنها او حق قانون‌گذاری و تشریع را داراست و در نتیجه از کسی جز او نباید اطاعت و فرمان برداری کرد. هم‌چنین تنها باید از وی طلب استعانت و یاری شود. به همین خاطر است که برخی این دو گونه‌ی توحید را از فروع و شاخه‌های توحید افعالی دانسته‌اند. گفتنی است توسل به اولیای الهی و استمداد از آنان، منافاتی با توحید در استعانت ندارد؛ زیرا این توسل نیز به اذن خداوند و برای جلب فضل و رحمت وی صورت می‌گیرد. حدیث: امام علی(ع): «طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاء؛ خوشا به حال کسی که عبادت و طلبش را تنها از خداوند بخواهد.» کافی: ج۲، ص۱۶ ح ۳. دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت محمد حاج ابوالقاسم و سیدمهدی هاشمی

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 49
نویسنده : حسینی
آیات قرآن درباره توحید افعالی هر فعل و حرکت و اثری که در جهان هستی است، از اراده و مشیت خدا سرچشمه می‌گیرد و هیچ موجودی نمی‌تواند مستقلاً و بدون اتکا به اراده‌ی او کاری انجام دهد. البته این موضوع با آزادی اراده و اختیار انسان‌ در انجام کارها منافات ندارد... اقسام توحید ۲. توحید افعالی قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِی الْمُلْكَ مَنْ تَشَآءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُ بِیدِكَ الْخَیرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ (۲۶) بگو: خدایا! ای مالک همه‌ی موجودات! به هر که خواهی حکومت می‌دهی و از هر که خواهی حکومت را می‌گیری، و هر که را خواهی عزت می‌بخشی و هر که را خواهی خوار و بی‌مقدار می‌کنی، هر خیری به دست توست، یقیناً تو بر هر کاری توانایی. (آل عمران، ۲۶) توضیح: توحید افعالی خداوند، مصداق تسبیح مبارک «لاحَولَ و لاقُوّه إلاَّ بِالله» است؛ یعنی تنها مؤثر در عالم خداوند است؛ به عبارت دیگر، هر فعل و حرکت و اثری که در جهان هستی است، از اراده و مشیت خدا سرچشمه می‌گیرد و هیچ موجودی نمی‌تواند مستقلاً و بدون اتکا به اراده‌ی او کاری انجام دهد. البته این موضوع با آزادی اراده و اختیار انسان‌ در انجام کارها منافات ندارد؛ زیرا همین آزادی را نیز خداوند به ما داده است. گفتنی است توحید افعالی فروع و شاخه‌های فراوانی چون توحید در عبادات، اطاعت، محبت، رازقیت و ... دارد که باور به آن آثار و برکات معنی فراوانی در زندگی انسان دارد. در آیات مذکور، مظاهری از توحید افعالی ذکر شده است. حدیث: امام کاظم(ع): «لَا یَکُونُ شَیْ‏ءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللهُ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى؛ هیچ چیزی صورت نمی‌گیرد؛ مگر آن‌که خداوند آن را اراده کرده است.» کافی: ج ۱ ص۸۸ ح ۵. دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت محمد حاج ابوالقاسم و سیدمهدی هاشمی

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 50
نویسنده : حسینی
دلیل قانع کننده مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود. وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد. قدری راند و از شتاب اتومبیل لذت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. چند شاخ مو بر بالای سرش در تب و تاب بود و با حرکت باد به این سوی و آن سوی می‌رفت. پای را بر پدال گاز فشرد و اتومبیل گویی پرنده‌ای بود رها شده از قفس. سرعت به 160 کیلومتر در ساعت رسید. مرد به اوج هیجان رسیده بود. نگاهی به آینه انداخت. دید اتومبیل پلیس به سرعت در پی او می‌آید و چراغ گردانش را روشن کرده و صدای آژیرش را نیز به اوج فلک رسانده است. مرد اندکی مردد ماند که از سرعت بکاهد یا فرار را بر قرار ترجیح دهد. کمی اندیشید. سپس برای آنکه قدرت و سرعت اتومبیلش را بیازماید یا به رخ پلیس بکشد، بر سرعتش افزود. به 180 رسید و سپس 200 را پشت سر گذاشت، از 220 گذشت و به 240 رسید. اتومبیل پلیس از نظر پنهان شد و او دانست که پلیس را مغلوب کرده است. ناگهان به خود آمد و گفت: مرا چه می‌شود که در این سن و سال با این سرعت می‎رانم؟ باشد که بایستم تا او بیاید و بدانم چه می‌خواهد. از سرعتش کاست و سپس در کنار جاده منتظر ایستاد تا پلیس برسد. اتومبیل پلیس آمد و پشت سرش توقف کرد. افسر پلیس به سوی او آمد، نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: ده دقیقه دیگر وقت خدمتم تمام است. امروز جمعه است و قصد دارم برای تعطیلات چند روزی به مرخصی بروم. سرعتت آنقدر بود که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. خصوصا اینكه به هشدار من توجهی نكردی و وقتی منو پشت سرت دیدی سرعتت رو بیشتر و بیشتر كرده و از دست پلیس فرار كردی. تنها اگر دلیل قانع‌کننده­ای داشته باشی که چرا به این سرعت می‌راندی، می‌گذارم بروی. مرد میانسال نگاهی به افسر کرد و گفت: می‌دونی جناب سروان، سالها قبل زن من با یک افسر پلیس فرار کرد. وقتی شما رو آژیر كشان پشت سرم دیدم تصور کردم داری اونو بر می‌گردونی! افسر خندید و گفت: روز خوبی داشته باشید آقا، و برگشته سوار اتومبیلش شد و رفت.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 42
نویسنده : حسینی
کمک فرزند پیرمردی تنها در یکی از شهرهای آمریکا زندگی می ­کرد. او می ­خواست مزرعه سیب زمینی ­اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می ­توانست به او کمک کند در زندان بود. پیرمرد نامه ­ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد. پسر عزیزم من حال خوشی ندارم، چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم، من نمی­ خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ­ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می­ شد، من می­ دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می ­زدی. دوستدار تو پدر. بعد از مدتی پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ­ام. 4 صبح فردا ۱۲ نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند. پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت: که چه اتفاقی افتاده و می ­خواهد چه کند؟ پسرش پاسخ داد: پدر برو و سیب زمینی ­هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می ­توانستم برایت انجام بدهم. هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد. اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید، می ­توانید آن را انجام بدهید. مانع ذهن است، نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 49
نویسنده : حسینی
خانه ملا روزی جنازه ­ای را می ­بردند. پسر ملا از پدرش پرسید: پدرجان این جنازه را کجا می ­برند؟ ملا گفت: او را به جایی می­ برند که نه آب هست، نه نان هست، نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری. پسر ملا گفت: فهمیدم او را به خانه ما می ­برند.

:: موضوعات مرتبط: , ,
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com