عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 34
نویسنده : حسینی
مداومت و پیگیری در کارها در شهری، قاضی ­ای بود که نه از خدا باکی داشت٬ نه به خلق خدا توجهی. در همان شهر بیوه زنی بود که پیوسته نزدش می ­آمد و از او می خواست دادش از دشمن بستاند. قاضی چندگاهی به او اعتنا نکرد. اما سرانجام با خود گفت: هر چند از خدا باکی ندارم و به خلق خدا نیز بی ­توجهم٬ اما چون این بیوه زن مدام زحمتم می­ دهد٬ دادش می ­ستانم٬ مبادا پیوسته بیاید و مرا به ستوه آورد.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 39
نویسنده : حسینی
دیدار خدا صاحب كمالی می­ گفت: آنگاه كه می­ بینم شب در پیش است به خود می­ گویم: با پروردگار تنها خواهم ماند. و آنگاه كه می بینم صبح دم نزدیك است، از فرط ناخشنودی دیدار كسانی كه مرا از خداوند باز می ­دارند، اندوهناك می ­شوم. كشكول شیخ بهائی

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 36
نویسنده : حسینی
نردبان فروشی ملا روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می­ خورد. صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می ­کنی؟ ملا گفت: نردبان می فروشم. باغبان گفت: در باغ من نردبان می­ فروشی؟ ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آن را می فروشم.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 38
نویسنده : حسینی
خلیفه مسلمین زنی به نام سوده همدانی از شیعیان امام علی علیه ­السلام بود، در جنگ صفین برای تشجیع (ترغیب شجاعتشان) سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی می‌خواند، که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد. روزگار گذشت و امام علی علیه­‌السلام به شهادت رسید و فرماندار معاویه، بسر بن ارطاة بر شهر همدان مسلط گشت و هر چه می‌خواست انجام می‌‌داد و کسی جرات اعتراض یا مخالفت را نداشت. سرانجام سوده، سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد. معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت: یاد داری که در جنگ صفّین چه می‌کردی؟ حال دستور می‌دهم تو را سوار بر شتری، برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هرگونه دوست دارد، با تو رفتار کند؟ سوده درحالی که اشک می‌ریخت این اشعار را خواند: صلّی الاله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناً قد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً « خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد، عدالت هم دفن شد و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد و تنها او با حق و ایمان همراه بود » معاویه با شگفتی پرسید: چه کسی را می‌گویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟ سوده گفت: حضرت علی علیه‌السلام را می‌گویم که چون رفت، عدالت هم رفت. معاویه، فرماندار امام علی علیه‌السلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیه‌السلام برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟ ماجرا را شرح دادم و گفتم چند کیلو گندم مهم نیست، می‌ترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوه‌خواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی خدشه‌دار شود. امام علی علیه‌السلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت: خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم. سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت: بسم‌الله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم، و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ. والسّلام دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است، بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید. سپس دستور داد که: کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمع‌آوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت. نامه را به من داد، نه آن را بست و نه لاک و مُهر کرد. بلافاصله پس از بازگشت من به شهر همدان، فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد. معاویه، آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ازطاة» شراب می‌خورد، تجاوز می‌کند، مال مردم را به یغما می‌برد،‌ خون بی‌گناهان را می‌ریزد و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ می‌کنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین می‌باشی؟

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 42
نویسنده : حسینی
خواب سبک و سنگین بهلول را گفتند: سنگینی خواب را سبب چه باشد؟ گفت: سبک بودن اندیشه. هر چه اندیشه سبک باشد، خواب سنگین گردد.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 48
نویسنده : حسینی
از کارهای خیری که انجام داده ای توبه کن حجت‌الاسلام غلامی، از اعضای سابق دفتر حضرت آیت‌الله بهجت ره نقل کردند: روزی شهرام جزایری، بر اساس ارتباط­ هایی که ایجاد کرده‌ بود .از فرزند آیت‌الله بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت. اما وقتی این جریان به اطلاع حضرت آیت‌الله بهجت رسید وی مخالفت کرد. شهرام جزایری با طرح ترفندی، روزی به مقابل مسجد حضرت آیت­ الله بهجت در قم می ­رود تا وقتی که حضرت آقا از نماز فارغ می ­شوند، از فرصت استفاده‌ کند و وارد دفتر یا منزل آقا شود و ملاقاتی انجام دهد. به همین منظور بیرون مسجد منتظر می‌ماند تا نماز تمام شود و آقا از مسجد بیرون بیایند. حضرت آیت الله بهجت همیشه سرشان پایین بود و به کسی نگاه نمی‌کردند. وقتی از مسجد خارج شدند، یکی از دوستان و نزدیکان شهرام جزایری به آیت ­الله بهجت نزدیک شد و به آقا گفت: حضرت آیت ­الله؛ آقای شهرام جزایری از تجار خیـّر تهران هستند و فعالیت‌های خیریه فراوانی انجام می‌دهند و برای عرض ارادت و دست‌بوسی خدمت رسیده‌اند. در این هنگام آقا سر مبارک را بالا‌ گرفتند و به شهرام جزایری نگاهی کردند و فرمودند: برو و از کارهای خیری که انجام داده­ای توبه کن. و وارد منزل شد. منبع: فارس. جهان نیوز. شفاف

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 42
نویسنده : حسینی
یک ساعت ویژه مرد ديروقت، خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله­ اش را ديد كه در انتظار او بود: سلام بابا، يك سوال از شما بپرسم؟ بله حتمأ، چه سوالی؟ بابا شما برای هر ساعت كار چقدر پول می ­گيريد؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد: اين به تو ارتباطی ندارد، چرا چنين سوالی می­ كنی؟ فقط می­ خواهم بدانم. اگر بايد بدانی، بسيار خوب می­ گويم: ۲۰ دلار. پسر كوچك درحالی كه سرش پائين بود آه كشيد. بعد به مرد نگاه كرد و گفت: می ­شود ۱۰ دلار به من قرض بدهيد؟ مرد عصبانی شد و گفت: اگر دليلت برای پرسيدن اين سؤال، فقط اين بود كه پولی برای خريدن يك اسباب بازی مزخرف از من بگيری، كاملأ در اشتباهی، سريع به اتاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اينقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت كار می­ كنم و برای چنين رفتارهای كودكانه ­ای وقت ندارم. پسر كوچك آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصبانی­تر شد: چطور به خودش اجازه می ­دهد فقط برای گرفتن پول از من چنين سؤلاتی كند؟ بعد از حدود يك ساعت مرد آرامتر شد و فكر كرد كه شايد با پسر كوچكش خيلی تند و خشن رفتار كرده است. شايد واقعا چيزی بوده كه او برای خريدنش به ۱۰ دلار نياز داشته است. به خصوص اينكه خيلی كم پيش می ­آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد، خوابی پسرم؟ نه پدر، بيدارم. من فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده ­ام. امروز كارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی­ هايم را سر تو خالی كردم. بيا اين ۱۰ دلاری كه خواسته بودی. پسر كوچولو نشست، خنديد و فرياد زد: متشكرم بابا. بعد دستش را زير بالشش برد و از آن زير چند اسكناس مچاله شده درآورد. مرد وقتی ديد پسر كوچولو خودش هم پول داشته، دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت: با اين كه خودت پول داشتی، چرا دوباره درخواست پول كردی؟ پسر كوچولو پاسخ داد: برای اينكه پولم كافی نبود، ولی من حالا ۲۰ دلار دارم. آيا می­ توانم يك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بياييد؟ من شام خوردن با شما را خيلی دوست دارم.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 48
نویسنده : حسینی
خوبی و بدی دیگران در حق ما دو دوست با پای پياده از جاده ­ای در بيابان عبور می­ کردند. بين راه سر موضوعی اختلاف پيدا کردند و به مشاجره پرداختند. يکی از آنها از سر خشم، بر چهره ديگری سيلی زد. دوستی که سيلی خورده بود سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چيزی بگويد، روی شن های بيابان نوشت: امروز بهترين دوست من بر چهره­ ام سيلی زد. آن دو کنار يکديگر به راه خود ادامه دادند تا به يک آبادی رسيدند. تصميم گرفتند قدری آنجا بمانند و كنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سيلی خورده بود، لغزيد و در آب افتاد. نزديک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات يافت، بر روی صخره ­ای سنگی اين جمله را حک کرد: امروز بهترين دوستم جان مرا نجات داد. دوستش با تعجب پرسيد: بعد از آنکه من با سيلی ترا آزردم، تو آن جمله را روی شن های بيابان نوشتی ولی حالا اين جمله را روی تخته سنگ نصب می­ کنی؟ ديگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می­ دهد، بايد روی شن های صحرا بنويسيم تا بادهای بخشش، آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می­ کند بايد آن را روی سنگ حک کنيم تا هيچ بادی نتواند آن را از يادها ببرد.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 30
نویسنده : حسینی
لقمان و رهگذر روزی لقمان در کنار چشمه­ ای نشسته بود. مردی که از آنجا می ­گذشت از لقمان پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سوال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟ لقمان گفت: راه برو. آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید. مرد گفت: چرا اول نگفتی؟ لقمان گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمی ­دانستم تند می روی یا کند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید.

:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: لقمان و رهگذر ,
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1400
بازدید : 29
نویسنده : حسینی

دانلود بازی Resident Evil Resistance برای کامپیوتر

دانلود بازی Resident Evil Resistance برای کامپیوتر

دانلود کرک بازی Resident Evil Resistance برای کامپیوتر

دانلود نسخه فشرده بازی Resident Evil Resistance برای کامپیوتر

Resident Evil Resistance Build 5576574 PC-CHRONOS + OnlineFiX

نسخه اصلی با حجم 23 گیگ قرار گرفت.

سرانجام نسخه کرک‌شده بازی کاملا آنلاین و مالتی‌پلیر Resident Evil Resistance منتشر شد. این بازی که همراه با RE 3 Remake در دسترس قرار گرفت، فضایی کاملا آنلاین دارد تا گیمرها در آن در یک تیم چهارنفره علیه یک نفر که نقش نابغه شرور را دارد، قرار خواهند گرفت. آنقدر نمرات این بازی پایین بود و انتقادات شدیدی به آن شد که صفحه استیم آن از جستجو خارج گردید! اما اگر تمایل به تجربه این بازی دارید (چه در حالت آفلاین که شامل تجربه بخش آموزشی و تلاش برای بقا می‌شود، چه حالت آنلاین که چالش مالتی‌پلیر را دارد)، می‌توانید آن را از این مطلب دریافت کرده و طبق راهنمای موجود آن را اجرا کنید.شما می توانید این بازی زیبا را از سایت دانلود دریافت نمایید.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: دانلود بازی Resident Evil Resistance برای کامپیوتر ,
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com