عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 70
نویسنده : حسینی
اولین ها در سوره ها اولین ها در سوره ها اولین سوره از سوره هایى که با «انا» آغاز مى شوند: سوره مبارکه فتح. اولین سوره از سوره هایى که با «قل » آغاز مى شوند: سوره مبارکه جن. علاوه بر سوره جن، 4 سوره کافرون، توحید، فلق و ناس نیز با «قل» شروع مى شوند که به این 4 سوره اخیر در زبان عامیانه، «4 قل» گفته مى شود. اولین سوره از سوره هاى «حوامیم»: به مجموعه سوره هایى که با حروف مقطعه «حم» (حا، میم) شروع مى شوند، سوره هایى «حوامیم» گفته مى شود. اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه غافر است. نام دیگر سوره غافر، مؤمن است و منظور از مؤمن ، مؤمن آل فرغون بوده که در آیه 28 این سوره و چند آیه بعد از آن، به او اشاره شده است، وى از نزدیکان فرعون بود، ولى مخفیانه دعوت حضرت موسی(ع) را پذیرفته و به خدا و دین آن حضرت ایمان آورده بود و در آیات این سوره آمده است که «مؤمن آل فرعون» با سخنان مؤثر خود، مانع قتل حضرت موسی(ع) به دست فرعون شد. از آنجا که سوره غافر نخستین سوره از سوره هاى حوامیم است، به آن «حم اولى » نیز مى گویند. اولین سوره از سوره هاى «طواسین»: به سوره هایى که با حروف مقطعه «طس» (طا، سین) و یا «طسم» (طا، سین ، میم) آغاز مى شوند، سوره هاى «طواسین» مى گویند. اولین سوره از سوره هاى طواسین، سوره شعرا ست. اولین سوره از سوره هاى «حمد» یا «حامدات»: پنج سوره در قرآن با عبارت «الحمدلله » شروع مى شوند که به این سوره ها، «حمد» یا «حامدات» مى گویند و نخستین آنها سوره فاتحه الکتاب است. اولین سوره از سوره هایى که با «سوگند و «قسم» آغاز مى گردند: بیست سوره با صیغه «قسم» شروع مى شوند که اولین سوره از این سوره ها، سوره مبارکه صافات است. اولین سوره از سوره هاى «ال»: سوره بقره. این سوره با حروف مقطعه «الم» (الف ، لام ، میم) شروع مى شود. اولین سوره از سوره هاى «معوذتین» : دو سوره پایانى قرآن یعنى سوره هاى «فلق» و «ناس» را که با عبارت «قل اعوذ» (بگو پناه مى برم) آغاز مى شوند، معوذتین نامیده اند. به همین جهت اولین سوره از سوره هاى معوذتین، سوره فلق است. اولین سوره از سوره هاى «قرینتین»: سوره مبارکه «انفال» . به 2 سوره انفال و برائت که بین آنها «بسم الله الرحمن الرحیم» وجود ندارد، قرینتین مى گویند. نام دیگر سوره برائت، توبه است. سوره توبه بدون «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع شده است. اولین سوره از سوره هاى «زهروان»: به دو سوره بقره و آل عمران، سوره هاى «زهروان» مى گویند. پس سوره بقره اولین سوره از سوره هاى زهروان است. اولین سوره از سوره هاى «عتاق»: سوره اسراء اولین سوره از سوره هاى عتاق است. به 5 سوره اسراء، کهف، مریم، طه و انبیاء سوره هاى عتاق مى گویند. اولین سوره از سوره هاى «ممتحنات»: به 16 سوره از سوره هاى قرآن کریم، سوره هاى «ممتحنات » گفته مى شود که اولین سوره از سوره هاى ممتحنات، سوره مبارکه سجده است.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 27
نویسنده : حسینی
بهشت غواص شهید 16ساله!

کدام دختر دانشجو، وقتی دارد کتاب و جزوه می اندازد توی کوله، گوشش به رعدِ «عبدالباسط» است؟ کی دلش سرِ صبحی، هوای طاهای «حکیم عمران» کرده؟ کی خواسته همراه صبحانه، «لیثی» گوش کند؟ ما کجاییم؟ از چی حالمان به هم خورده که پناه گرفته ایم به تلاوت ها؟

♥بخوان و تفکر کن...(عکس نوشته های زیبا) ♥

« قرآن هایی که زیاد ورق خورده اند، قرآن هایی که یکی با آنها دوست بوده، قرآن هایی که به درون روزمرگی راه پیدا کرده اند؛ قرآن هایی با رد انگشت و اشک...».
این صفحه نشانداده استکه فضای مجازی آنقدرها هم که می گویند، مایوس کننده نیست. هنوز هم می شود از لای انبوه صفحات سیاه و خاکستری اش، صفحات سفیدی را پیدا کرد که حال و روزآدم را حسابی خوب و بهاری کند؛صفحاتی که در کار انتشار نورند و عطر معرفت می پراکنند.

صداهای باشکوه

«قبول! تلویزیون بزرگِ سالن، برای مهمانی های شلوغ، سریال های چندفصله، اخبارهای بین المللی، گعده های فیلمِ کلاسیک یا اصلا بگذار خاموش باشد، من توی همین اتاق کوچک، با همین تلویزیون کوچک می نشینم پای تلاوت های درخواستی.

صبح، که همه یا خوابند یا سرِ میز صبحانه اند، چای می ریزم و می آیم توی اتاقْ این وری و تلویزیون کوچک قدیمی را روشن می کنم. آیه ها، شبیهِ عطر می پیچند توی خانه. راستی، حالا چندتا آدم مثل من نشسته اند پای شبکه قرآن تا تلاوتِ در خواستی* شان پخش بشود؟ کدام دختر دانشجو، وقتی دارد کتاب و جزوه می اندازد توی کوله، گوشش به رعدِ «عبدالباسط» است؟ کی دلش سرِ صبحی، هوای طاهای «حکیم عمران» کرده؟ کی خواسته همراه صبحانه، «لیثی» گوش کند؟ ما کجاییم؟ از چی حالمان به هم خورده که پناه گرفته ایم به تلاوت ها؟ از چی زده شدیم؟ از کجا فهمیدیم آن همه شبکه قلابی اند؟ کی یادمان داد صبح را با صداهای باشکوه شروع کنیم؟

کِی بشود این تلاوت های درخواستی با ما از خانه بیایند بیرون، بیایند توی هدفون هایمان، بیایند توی تاکسی، توی اتوبوس، توی مترو، با ما برسند سر کار و شبِ خسته، با ما برگردند خانه؟

کِی بشود؟»

قرآن

دو. بهشت غواص شهید 16ساله!

فاطمیه ی سه سال قبل بود که دو شهید گمنام میهمان شهر ما شدند.
مفتخر بودم که یکی از آن دو شهید گمنام را که 16 ساله بود در آغوش بگیرم و در خانه ی ابدیش بگذارم.
به رسم خاکسپاری اولیاء الله قبل شهید داخل قبر شدم و تا صاحبخانه بیاید اول زیارت عاشورا خواندم و بعد این صفحه از ختم قرآنم را خواندم.
قرآنم متبرک شد به لمس استخوان هایی که از شهید غواص 16 ساله مانده بود و بیرون که آمدم، این جملات را در حاشیه آن صفحه از قرآن می نوشتم.
حالا سالها از آن روز گذشته و من هر بار که به صفحه 124ام از قرآنم می رسم، یاد آن بهشت کوچک که در جوار آن شهید نصیبم شد، در خاطرم زنده می شود.

نویسنده :نفیسه مرشدزاده



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 42
نویسنده : حسینی
میهمانی آدم شدن(داستان های ما و سوره الرحمن4)

می خواهم دست، پا، چشم، گوش و تمام اعضایم را بر سر سفره عقل مهمان کنم. می خواهم قلبم را از سر سجاده عشق بلند کرده و بر بلندای سکوی تعقل بنشانم تا ببیند فرقی میان قلب و عقل نیست و هر دو در یک جهت در حال حرکتند. می خواهم ضیافت با شکوهی بر پا سازم. مهمانی خلیفه الله ای.

نویسنده: سمیه افشار

خلقت آدم

خَلَقَ ٱلْإِنسَٰنَ مِن صَلْصَٰلٍۢ كَٱلْفَخَّارِ (الرحمن/14)
انسان را از گِل خشکیده ای همچون سفال آفرید

می خواهم جسم را از اعماق وجودم بیرون کشم و مهمانی بزرگی ترتیب دهم. مهمانی آدم شدن. آدم شدن تمام اعضایم. آدم شدن خودم. می خواهم ضیافتی بر پا کنم و آدم شدنم را به جشن بنشینم. آخر فهم چرایی و چگونگی زیستن بزرگترین فهم عالم است.
می خواهم دست، پا، چشم، گوش و تمام اعضایم را بر سر سفره عقل مهمان کنم. می خواهم قلبم را از سر سجاده عشق بلند کرده و بر بلندای سکوی تعقل بنشانم تا ببیند فرقی میان قلب و عقل نیست و هر دو در یک جهت در حال حرکتند. حتی می خواهم عقلم را از بلندای غرور به زیر کشم و در کنار دیگر اعضاء بنشانم تا بفهمد دیگر اعضاء چگونه فرامینش را عمل می کنند.
می خواهم ضیافت با شکوهی بر پا سازم. مهمانی خلیفه الله ای.
امروز می خواهم تاج بندگی بر سر گذارم و خود را بنده یک اله بنامم. می خواهم از بند اله ها رهایی یابم و عبد یک اله گردم. می خواهم بنده آنی شوم که باید در بندش باشم.
اعضای بدنم واقفند به رمز و راز مهمانی. اما با عقل و قلبم چه کنم؟!! هر یک سازی جدا می نوازند.
غبار از روی عقل می زدایم. با صدایی آهنگین بیدارش می کنم. آهسته چشم می گشاید. چشمان خواب آلودش می ترساندم. نکند هرگز از خواب بر نخیزد؟
دوباره صدایش می کنم. از آهنگ صدایم خنده ام می گیرد.آنقدر ملایم و دلنواز است که بسان نوازش مادرانه جانبخش است.
عقل نگاهم می کند.چشمان زیبایش را باز و بسته می کند و با لبخندی دلنشین پاسخ می دهد.
می گویم «ضیافتی بر پا شده. مهمانی خلیفه الله است. می خواهد تاجگذاری کند. برخیز تا با هم بر سر سفره بندگی اش بنشینیم که بدون تو او نمی تواند تاجی بر سر گذارد». خنده اش می گیرد. می گوید تا کنون در چنین مهمانی حضور نداشته. راست می گوید این اولین مهمانی است و شاید آخرین.
می گویم «برای اولین بار است که می خواهد تاج بندگی بر سر گذارد تا عبد شود، عبد الله».
و باز می گوید «او سال هاست مرا ترک گفته، چه شد که امروز به یاد من افتاد؟!!»
نمی دانم چه پاسخ دهم. فقط آهسته نزدیک گوشش می گویم «آخر او امروز فهمیده کیست. تازه چرایی خلقتش را فهمیده و تازه درک کرده رمز خلقت تو در چیست. امروز فهمیده تو بزرگترین نعمت خدایی و برای داشتن تو باید شکر گذارد. اگر تو نباشی او هرگز نمی تواند تاجگذاری کند. اگر نباشی او هرگز عبد نمی شود. برخیز تا برویم».
آرام بلند می شود. وقارش تنم را می لرزاند. به آرامی گام برمی دارد. آرامش درونش از نحوه راه رفتنش هویداست. به او می گویم «در این مدت که خواب بودی چگونه تفکر و تدبر فراموشت نشده؟» می خندد. اما با وقار. حتی خندیدنش هم متفکرانه است. پاسخ می دهد حتی خوابیدنم نیز عاقلانه بوده است. خداوند مرا به منشاء نور خود پیوند زده. برآمده از اویم. من عقلم، اول مخلوق عالم».
این بار گریه ام می گیرد. آخر چگونه آدم خود را خلیفه الله می نامد و تجلی علم خدا را کنار نهاده و دعوت به سکوت می کند؟!!
نگاهم می کند. برق نگاهش نافذ است. مو بر اندامم راست می شود. آهسته می گوید «من هرگز نخوابیدم. فقط ساکت شدم. آن هم تا اندازه ای. اگر امروز فهمیده کیست و رمز خلقت را فهمیده و دعوتم کرده، از ذات خودش نیست. من همیشه با او بودم. اما او مرا نمی دید و به کارم نمی گرفت».
سر به زیر انداخت و بر سرعت گامهایش افزود. شاید می خواست زودتر برسد. آخر ثانیه ها هم با ارزش بودند. سر یک دو راهی ایستاد. پرسید «آیا همه دعوت شده اند؟» گفتم «آری. همه». سراغ قلب را گرفت. گفتم«او نیز دعوت شده ولی هنوز صدایش نکرده ام». خندید اما عاقلانه. گفت« با هم برویم. آخر قلب را عادت هایی است که من از آن آگاهم. باید با لطافت با او سخن گفت».
چند گام که رفتیم صدای تپش های قلب به گوش رسید. آرام و منظم بود. کنارش نشست و آهسته صدایش کرد. چشمان قلب هنوز بسته بود اما تپش های نامنظم خبر از حال درونش می داد. عقل داستانی را شروع کرد. داستان خلقت بشر. از روزگاری گفت که خداوند قلب را محرم اسرار نامید و آن را مقدس کرد تا تنها محمل تجلی خداو یاد او باشد.
قلب چشمانش را گشود. قطره اشکی همچون مروارید غلطان از چشمانش چکید. آهسته گفت «تو نیز می دانی که من تنها جایگاه یگانه اله و رب عالم بودم و او مرا جایگاه هوس های خود کرد؟» عقل با اشاره ای او را به سکوت دعوت کرد و گفت «تو می خواهی محمل مهر یار شوی و خاضع و خاشع در برابرش؟ می خواهی او را ببینی و به سان گذشته مهرش را در دل بپرورانی؟» صدای تپش های تند قلب حال درون را خبر می داد. خندید و گفت «آری، می خواهم. اما چگونه؟» عقل گفت «برخیز که امروز ضیافتی بر پا شده. خلیفه الله می خواهد تاج بندگی بر سر نهد. بشر فهمیده کیست. می خواهد عبد شود و بندگی الله کند.»
و اینجا بود که فهمیدم در قلب رقتی هست که در عقل نیست. آخر همین چند جمله کافی بود تا قلب مشتاق از جای برخیزد و خود را دوان دوان به ضیافت برساند.
مهمانی آغاز گشت. ضیافتی با شکوه. بشری از جنس خاک، خاک چسبناک. گِلی از گِل های سرزمین های مختلف. نشسته بربلندای سکوی انسانیت.
عقل در سمت راست و قلب در سمت چپش جای گرفتند و هر یک از اعضاء به سمتی رفته و نظاره گر شدند.
عقل گفت «زبان در کام کش که امروز من و قلب شایسته آنیم که تاج بندگی بر سرت گذاریم اما به چند شرط. اول بگو کیستی و از کجا آمده و به کجا می روی؟» و بشر شروع کرد. با صدایی بلند تا همگان بشنوند.
خود را آدم نامید. آدمی که از گِلی چسبناک آفریده شده، و در عالم خلق زمانی نطفه بوده و بعد تکه گوشتی که تا مدتها قابل ذکر نبوده و بعد در هیات آدمی پا به عرصه گذارده. خودش می گفت و اشک می ریخت. شاید به یاد می آورد چه بوده و چه شده، چه کرده و چه نکرده.
گفت طفلی بودم خردسال که یارای جنبیدن نداشتم. مادر مرا از شیره جانش غذا داد و با مهر بزرگ کرد. جوانی شدم بالغ و بعد از چند صباح که گرد پیری بر رخسارم نشیند هوش و حواس از کف داده و عاقبت می میرم و مهمان خاک می شوم و جسمم دوباره به خاک باز می گردد و روحم به سوی اله ام رجعت می نماید تا در روز بعث دوباره محشورم سازد.
عقل به سخن آمد و گفت «این اعضاء و جوارح به چه کارت می آیند؟ چرا تو را با آنها زینت داده اند؟» و بشر سر به زیر انداخت و گریست. پس از دقایقی گفت «دست را عطایم کردند تا دستگیرم از همنوع خود به وقت گرفتاری. تا دست خدا باشم در زمین. یاری کننده محتاجان. پاهایم را برای راه رفتن در مسیر هدایت عطایم کردند تا نایستم. تا قدم در راه سعادت گذارده و اینگونه از شکر گزاران باشم. چشمانم برای دیدن نشانه های هدایت به من عطا شدند تا مسیر را از غیر مسیر باز شناسم، خوبی را از بدی، زشتی را از زیبایی تفکیک کنم. تا بصیر شوم. گوش هایم برای شنیدن ندای حق به من بخشیده شدند تا صدای کاینات را بشنوم که همگی به یک صدا یک اله و رب را ثنا می کنند. زبانم را در کام قرار دادند و دو لب را محافظش تا دیده ها و شنیده هایم را به جا و به موقع بازگو کنم. تا تنها ذکر خدا کند برای بیدار سازی اعضاء».
بعد با صدایی بلند فریاد زد «اما شاهد باشید که من آنگونه رفتار نکردم. دست و پایم را در مسیر هدایت و یاری ستمدیده به کار نگرفتم و چشم و گوش را فرمان دادم تا ببینند و بشنوند آنچه که نباید، زبانم را آزاد گذاشتم تا بچرخد و سخن گوید اما نه در مسیر بندگی خدا»
صدای هق هق گریه قلب بلند شد. عقل به آرامش دعوتش کرد. آخر خوب می دانست که اگر آرام نگیرد از تپش خواهد ایستاد و از کار افتادن قلب یعنی ناتمام ماندن ضیافت. یعنی بنده نشدن بشر. یعنی خسران.
بشر ادامه داد «حال می فهمم که چگونه با دست خویش تاج بندگی را پَس زدم. شما بگویید چه کنم؟»
عقل ایستاد. تاج بندگی را بر دست گرفت و گفت «این تاج پادشاهی تو در زمین است. تو خلیفه الله هستی و خود نخواستی. کنون من با دو دست خویش این تاج را بر سرت می گذارم و یادآور می شوم تا زمانیکه از یکایک نعمت هایی که به تو عطا شده در راه درست و بندگی یگانه ربّ عالم بهره گیری، خودم حافظ این تاج خواهم بود. ما اگر روزی، زمانی، یا حتی لحظه ای فراموش کردی در محضر کیستی و معبودت کیست، بدان خودت با دست خویشتن خود را عزل کرده و از خلیفه الهی کناره گرفته ای. در آن صورت نه تنها از بهایم کمتری بلکه به جایی فرستاده می شوی که سزاوار خسران دیدگان است.»
و اینگونه مهمانی به پایان رسید. عقل با دو دست خویش تاج بندگی بر سر بشر نهاد و آدم دو رکعت نماز بندگی خواند تا به خود یادآور شود که عقل و قلب از هم جدا نیستند و هر یک از اعضاء را برای طی کردن مسیر کمال عطایش کرده اند تا خوب ببیند و بشنود. تا طاهر شود و لایق خلیفه اللهی روی زمین.



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 36
نویسنده : حسینی
دعای زمین مستجاب شد فهمیدنِ این که حسابش از بقیه ی انبیاء جدا بود، کارِ سختی نیست. کافیست قدری دل به آیه ها بدهی که بفهمی او چقدر برای خدا، خاص بود. خیلی خاص تر از یک رسول برای راسل ش. صلوات یک. و دعای زمین مستجاب شد همانا رسولِ ما به سوی شما آمد که حقایق را برایتان تبیین کند، (آن هم) در دوران فاصله ی میان رسولان. که مبادا بگویید بشارت گر و هشداردهنده ای برای ما نیامد... (مائده/19) فترت یعنی سکون و آرامش اما به فاصله بین دو جنبش و دو نهضت و دو انقلاب هم فترت گفته می شود. قرآن می گوید محمّد(ص) را توی روزگار فترت فرستادیم. وقتی فرستادیم که بین ارسال پیام برها فاصله ایجاد شده بود. فاصله ی بین عیسی مسیح (ع) و محمّد(ص) را مورّخ ها ششصد سال گفته اند. همیشه فکر می کنم چه قدر زمین می توانسته تشنه باشد و تاریک باشد و غفلت زده باشد وقتی ششصد سال درهای آسمان بسته بوده، ششصد سال از وحی خبری نبوده. چه قدر بعثتِ محمّد(ص) به معجزه شبیه بوده. انگار خدا، دعا و التجاء و اضطرارِ زمین را بعدِ ششصد سال مستجاب کرده باشد. [1] قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشیرٍ وَ لا نَذیر... دو. رسولی که حبیب بود فهمیدنِ این که حسابش از بقیه ی انبیاء جدا بود، کارِ سختی نیست. کافی ست قدری دل به آیه ها بدهی که بفهمی او چقدر برای خدا، خاص بود. خیلی خاص تر از یک رسول برای راسل ش. شرایط سخت که می شد، خدا خودش دلداری اش می داد. برایش به روز و شب قسم می خورد که تنهایش نگذاشته و از او ناراحت نشده. و الضّحی، و اللّیلِ اِذا سجی، ما ودّعک ربّک و ما قلی. (ضحی/1-3) نازش را می خرید. عزیز بود برایِ خدا. به او می گفت آن قدر به تو عطا می کنیم که راضی بشوی؛ لسوف یُعطیک ربّک فترضی.(ضحی/5) از اخلاقش به وجد می آمد؛ اِنّک لعلی خلُقٍ عظیم. (قلم/4) به جانش قسم می خورد؛ لعمرک... (حجر/72) گاهی با رمزهایی با او حرف می زد. رمزهایی که هنوز هم فقط میانِ خدا و رسول مانده؛ الف، لام، میم. کاف. هاء، یا، عین، صاد. عین، سین، قاف... نگرانش می شد؛ لعلّک باخع نفسک اَلا یکونوا مؤمنین. (شعراء/3) غصه اش را می خورد؛ ما انزلنا علیکَ القرآن لتشقی. (طه/2) می گفت که هوایش را دارد؛ انّا کفیناکَ... (حجر/ 95) تعریفش را پیش مؤمنین می بُرد تا قدرش را بدانند؛ عزیزٌ علیه ما عنتُم حریصٌ علیکم. (توبه/ 128) گاهی فکر می کنم همه ی این ها خیلی هم غریب نیست وقتی محمّد(ص)، فقط رسولِ خدا نبود، حبیبِ خدا بود. همه ی این نازکشیدن ها و نازخریدن ها فقط از محبّی مثل خدا برای حبیبی مثل پیامبر برمی آید.[2]

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 31
نویسنده : حسینی
شب قدر شب بیدار شدن است، نه بیداری کشیدن شب قدر شب بیدار شدن است، نه بیداری کشیدن شب قدر شب بیدار شدن است، نه بیداری کشیدن یادش بخیر آن روزها که بیشتر آموخته هامان تجربه‌ی پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها بود. یادش بخیر آن شب‌ها که همه فانوس در دست می‌گرفتند و برای شب زنده داری به مساجد محل می‌رفتند. یادش بخیر آن روزها که مادر بزرگ‌ها بهترین معلم دختران بودند و پدر بزرگ‌ها پشتوانه‌ی پسران. یادش بخیر آن شب‌ها که از قدر و منزلت می‌گفتند؛ اگر ناخواسته خطایی می‌کردیم چشم انتظار شبی می‌نشستیم که می‌دانستیم در لحظه‌هایش هیچ دستی از درگاه حق نا امید بر نمی‌گردد. حالا، این روزها همان قدر و منزلت و عشق را منتقل کردیم به نسلی که نسل مدرن و ارتباطات است. نسلی که متجدد شدند؛ اما با همان دل آکنده از عشق، همان خلوص و انتظار... در حدیثی از پیامبر (ص) می‌خوانیم که: شب قدر شب بیدار شدن است، نه بیداری کشیدن حضرت موسی (ع) به خدا عرض کرد: «خدایا مقام قربت را خواهانم. » پاسخ آمد: *قرب من در بیداری شب قدر است. * عرضه داشت: «پروردگارا، رحمتت را خواستارم.» پاسخ آمد: *رحمت من در ترحّم بر مساکین در شب قدر است. * گفت: «خدایا، جواز عبور از صراط می‌خواهم.» پاسخ آمد: *رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است. * عرض کرد: «خدایا بهشت و نعمت‌های آن را می‌طلبم.» پاسخ آمد: *آن، در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است*. عرضه داشت: «پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. » پاسخ آمد: *رمز نجات از دوزخ استغفار در شب قدر است. * در پایان گفت: «خدایا رضای تو را می‌طلبم.» پاسخ آمد: *کسی مشمول رضای من است که در شب قدر، نماز بگذارد. * (کتاب دقایقی با قرآن، قرائتی)

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 28
نویسنده : حسینی
علل دروغگویی در کودکان و راهکارهای مقابله با آن اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندانشان ، با وجود اینکه از هیچگونه رسیدگی در تربیت وی قصوری به عمل نمی آید، درغگو بار آمده یا مغلطه و اغراق می کنند. آنان از این بابت ناراحتند که آدمهای متدینی هستند، پرهیزگارند، دروغ نمی گویند. لقمه حرام نمی خورند و برای تربیت صحیح کودکان حتی المقدور از تمام امکانات تربیتی استفاده می کنند، او را از بچه های درغگو و کم تربیت دور نگه می دارند، برای راستگویی تشویق می کنند، ولی با این وصف چرا باید درغگو از آب درآید. ریشه خالی بندی کجاست؟ بنابراین اگر ریشه های خالی بندی و دروغگویی را دنبال کنید، آن را در حقارتها، کمبود محبتهای بی قید و شرط و عدم تشویق خواهید یافت. لذا اگر می خواهید با این بیماری روانی مبارزه کنید، باید فرد بیمار را بدون قید و شرط دوست داشته باشید. نقاط مثبتش را پیدا کنید و مورد تحسین و تمجید قرار دهید. باید به او بفهمانید که خودش همان طوری که هست محترم و با ارزش است. به او نشان دهید که فردی مفید و گرامی است. فرد دروغگو اگر یاد بگیرد به همان چیزهای راستی که دارد افتخار کند و به خودش همان طوری که هست ببالد، دست از دروغگویی برخواهد داشت. مشکل اصلی خیلی از والدینی که فرزندان دروغگو بار می آورند، در نوع نگاهی است که به مسائل پیرامون خود دارند. مثلا ممکن است یک پدر از شغل خودش شرمنده باشد و این احساس شرمندگی را به همسر و فرزندانش هم منتقل کند و باعث احساس حقارت آنها هم بشود. حال اگر این پدر نگاه ظاهر بینانه ی خود را عوض می کرد و از شغلش به خاطر شرایط پایین اجتماعی اش گله مند نبود بلکه به اجر معنوی و ارزش واقعی آن اهمیت می داد و همیشه از آن با افتخار یاد می کرد، همسر و فرزندش هم دچار بیماری مسری او نمی شدند. ناتوانی یکی از علل دروغگویی دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزه هایی دارد که یکی از آنها ناتوانی می باشد. وقتی که شما کودک را ترس مسایل موهوم ، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادیهای او را ندانسته از دستش می گیرید و همراه خشونتهایی که از خود بروز می دهید او را در احساس عجز و ناتوانی غوطه ور می سازید ناچار است که از دست شما و ستمکاریهایی که مسبت به وی روا می دارید بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود. مادر می گوید با "الف" بازی نکن زیرا "الف" کودک بی تربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج می شود و در کوچه "الف" می بیند. بنابه نیازهای غریزی و عاطفی ، یا با او صحبت می کند. به بازی مشغول می شود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه ، مادر می پرسد: در کوچه با چه کسی بازی می کردی؟ جواب می دهد با "ج" زیرا اولا دلش می خواهد مادر را راضی نگهدارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانیا دلش نمی خواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت آمیزی دست بزند لذا به حربه ای که در نظر او راحت ترین و کارآترین حربه هاست یعنی به دروغ متوسل می شود. ترس از والدین به عنوان یکی از علل دروغگویی بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچکترین بهانه آنها را کتک می زنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان می کنند به خیال اینکه با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانی کودک را بگیرند. اینگونه خانواده ها علاوه بر اینکه نمی توانند کار مثبتی به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث می شوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرات و جسارت بیشتری انجام دهد. یا اینکه والدین را مثل دژخیم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زمانی و مکانی متوسل به دروغ گردد و کودکی که از ترس و اجبار فرامین والدین را می پذیرد و در این فرمان پذیری هیچگونه علایق عاطفی از خود بروز نمی دهد پایه های اخلاقی سست و نااستواری خواهد داشت و در غیاب والدین ، چون دیگر حضور ندارند برخلاف آنچه را که میل آنها بوده انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقی که دروغ نیز یکی از آنهاست کشیده شده و به درجات پایین تر انسانی نزول پیدا خواهد کرد. بنابراین بهتر است والدین برای انجام کاری که از فرزندشان می خواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند میل انجام کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتی لزوم خشونت نیز از بین رود. کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهای والدین ، کم کم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس می کند و گاه گاه در بعضی از موارد توسل به دروغ می گردد زیرا احساس می کند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودکتان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمی در اجتماع خانوادگی به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خیانت کرده باشد. ,دروغگویی در کودکان, علل دروغگویی در کودکان, بچه های درغگو,روانشناسی کودک - روان شناسی کودکان و نوجوان خودنمایی یکی از علل دروغگویی خودنمایی یکی از علل دروغگویی بعضی از کودکان به خاطر خودنمایی متوسل به دروغ می شوند اینان کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمی گیرند، هر کاری می کنند کسی ، نیست که مشوقشان باشد و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری می کنند و چه می گویند و چه می خواهند. پدر یا مادر به علت گرفتاری های شغلی یا مشکلات خانوادگی کاری به کار آنان ندارند و گوششان به حزف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر اینکه در کار دیگران مداخله ای نکرده باشند و یه به خاطر سایر ملاحظات و محصولات ، کاری کودکان دیگر نداشند. بالاخره خیال می کند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق شود. گاه دروغگوهای چنان شاخداری می گویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین می شود و گاه ، کارهایی را به دروغ به خود نسبت می دهد که از خود قهرمانی بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و گاه واقعا دست به کارهای خطرناکی می زند که با جثه و سن و سالش جور درنمی آید. آنچه که مسلم است اینها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به کودک ندارند بنابراین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هرچند که بیجا و بی موقع هم باشد گوش فرا دهیم کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام می دهند به دیده تحسین و تکریم بنگریم. مشوقشان باشیم تا بعدها کارهای بزرگتر و بهتری انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبتهای مختلف در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویق آمیزی از آنها نیابیم. بگویید به تو افتخار می کنم هر کودکی نیاز به افتخار کردن دارد. هر کودکی نیاز دارد تا به خودش به تواناییهایش به والدینش و ... افتخار کند. باید به کودکان کمک کنیم تا بتوانند دلایلی برای افتخار کردن به خودشان داشته باشند. باید طوری با آنها رفتار کنیم که احساس حقارت و ضعف و زبونی نداشته باشند. اگر کودکی دائم از سوی والدین یا معلم تنبیه و سرکوب شود اگر چه این تنبیه فقط ملامت کردن باشد، احساس حقارت خواهد کرد و چیزی برای افتخار کردن پیدا نخواهد کرد. چنین کودکی به خیالاتش پناه می برد و امتیازهای خیالی برای خودش در نظر می گیرد و تحت تاثیر فشارهای روانی آن خیالات را به زبان می آورد. وقتی جلب توجه لازم است اگر در خانواده ای کودکی کمتر از خواهر یا برادرش مورد توجه والدین قرار گیرد، احتمال دروغ پردازی و خالی بندی اش بیشتر خواهد بود. چرا که این کودک مثل خواهر یا برادرش نمی تواند به خودش افتخار کند و مثل او در خودش چیزی پیدا نمی کند که با آن توجه والدینش را جلب کند. چنین کودکی کم کم به دنیای ذهن و درون پناه می برد و سعی می کند با کمک فضایل نداشته اش جلب توجه کند. یا کودکی که در مدرسه از هم کلاسی هایش به لحاظ درسی یا مالی کم می آورد و نمی تواند لااقل در حد معمول جلوه کند و دائم تحقیر می شود، ممکن است به زودی به هواپیمای نداشته ی پدرش افتخار کند. از او تعریف کنید اگر فرزندتان دچار دروغگویی و خالی بندی شده است، احتیاج به محبت بی قید و شرط دارد. باید باور کند که خوب و نازنین است باید باور کند که همین طوری که هست هزار تا امتیاز ارزشمند برای افتخار کردن دارد. از جنبه ها مثبت رفتار و اخلاقش بسیار تعریف کنید. او را مورد نوازش و محبت بیشتری قرار دهید. او را بستایید تا نیازی به افتخارهای واهی نداشته باشد. در حضور او از زندگی و خودتان طوری حرف بزنید تا احساس کند همه چیزش و پدر و مادرش افتخار برانگیزند.

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 28
نویسنده : حسینی
فرزندتان را با مسجد آشنا کنید

فرزندتان را با مسجد آشنا کنید

فرزندتان را با مسجد آشنا کنید

فرصتی خوب

ماه رمضان آمده و مساجد مکان مناسبی برای آموزش افکار مناسب و جایگزینی رفتارهای گذشته است. قرار گرفتن ماه خوب خدا در تابستان و اوقات فراغت دانش آموزان این فرصت را به وجود آورده تا کودکان در کنار بزرگ‌ترهایشان از برکات این ماه بیشتر استفاده ببرند.

فرزندتان را با مسجد آشنا کنید

معمولاً همه مساجد همزمان که خود را با برنامه‌های مختلف و متنوع، برای این ماه آماده می‌کنند، گوشه چشمی هم به کودکان و نوجوانان دارند تا زمانی که پدر و مادر مشغول دعا و نیایش هستند از طریق این فعالیت‌ها فرزندان را سرگرم کنند.در واقع ماه رمضان جزء آن ماه‌هایی است که مربیان و خادمین مسجد سعی در جذب کودکان دارند.

شکی نیست که این آمد و شدها و مشارکت‌ها برای کودکان ارزنده است؛ ولی با این شرط که اولاً مسائلی که مطرح می‌شود در حدود درک و لمس کودک باشد، ثانیاً طفل در آن خسته نشود که کارش به سرخوردگی برسد و ثالثاً پس از پایان مراسم لذتی مادی یا معنوی، چون غذا و شربتی، یا تشویق و تأییدی برای طفل حاصل آید.

وظیفه شما چیست؟

به عنوان پدر و مادر یکی از مهم ترین وظایف شما در قبال فرزندتان آموختن آموزه‌های دینی به و آشنا کردن او با واجبات است. یکی از مکان‌هایی که می‌توانید به آنجا برای این کار مراجعه کنید وبا خیال آسوده از نتیجه لذت ببرید، جایی که از عهده این کار به خوبی بر می‌آید مسجد است.

اما، فراموش نکنید از مسئولیت شما نسبت به فرزندتان چیزی کم نمی‌شود؛ مسجد تنها شما را در این راه کمک می‌کند.شما جزء اولین کسانی هستید که می‌توانید فرزندتان را برای همیشه رفیق و شفیق خانه خدا کنید.



:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 29
نویسنده : حسینی
برخورد صحیح با اوقات فراغت برخورد صحیح با اوقات فراغت اوقات فراغت در واقع به معنی گذراندن وقت به طور آزادانه با هدف خاص و با فعالیتی خاص است. اوقات فراغت می تواند از یک سو بستری مناسب برای رشد و بالندگی نوجوانان باشد و از سوی دیگر می تواند زمینه ساز بسیاری از انحرافات و مشکلات باشد. بستگی دارد که والدین و نوجوانان چگونه با این موضوع برخورد کنند. شاید امروزه بیش از هر زمان دیگری در کشور ما ساعات فراغت از درس و کار وجود داشته باشد. مدارس به غیر از تعطیلات رسمی، به علل گوناگونی چون بارندگی، آلودگی هوا و ... تعطیل می شوند. تعطیلی هایی که می تواند فرصت بسیار خوبی برای دانش آموزان باشد تا بتوانند در کنار درس به علایق هنری و ورزشی خود نیز رسیدگی کنند. گذشته از این ها سه ماه تابستان فرصت طلایی برای دانش اموزان است. اما بیشتر نوجوانان در این زمان بلاتکلیف هستند. بیشتر افراد قبل از رسیدن تعطلات در حال نقشه کشیدن و برنامه ریزی برای گذراندن اوقات فراغت در تابستان هستند، ولی عملا در مواجهه با آن نمی توانند تصمیم بگیرند. در این بین نقش خانواده ها نیز اهمیت دارد. بررسی ها نشان داده است که نظارت خانواده ها بر اوقات فراغت دانش آموزان و نوجوان خود زود گذر است. اگر اوقات فراغت و استفاده صحیح از آن جدی گرفته شود، از پربار ترین لحظات نوجوانان است. چرا که اوقات فراغت بخش مهمی از تربیت نوجوانان را به صورت غیر رسمی به عهده دارد. زمینه های اجتماعی و فرهنگی تاثیرات زیادی در رشد روحی، روانی و فکر نوجونان دارد. امروزه با وجود مراکز بسیار زیادی که برای گذراندن اوقات فراغت نوجونان برنامه های متنوع فرهنگی، هنری، آموزشی، سرگرمی و ورزشی زیادی تدارک دیده اند، ولی باز هم اوقات فراغت یک معضل جدی است. بیشتر نوجوانان اوقات فراغت خود را با تلویزیون، ساعت ها بی هدف در اینترنت صرف کردن، بازی های رایانه ای، و ساعات طولانی خوابیدن می گذرانند. متاسفانه مشاهده شده است که برخی نوجوانان به علت بیکاری گرایش به امور خلاف پیدا می کنند. دانش آموزان تصور می کنند که تعطیلات تابستانی زمان خوبی برای فرار از مدرسه است. در حالی که اگر هر نوجوانی به دنبال علاقه های خود به صورت منظم برود، نه خسته می شود و نه احساس فشار می کند. بلکه خود با علاقه آن ها را دنبال کرده و برای آینده خود و جامعه می تواند مفید واقع شود. والدین باید با توجه به علایق فرزندان خود و با توجه به نظر آن ها برای اوقات فراغت شان برنامه ریزی کنند. در غیر این صورت کلاس ها و برنامه هایی که باید مفرح، شاداب و آموزنده باشد، تبدیل به دوره هایی کسالت آور و اجباری می شود و نتیجه ای نیز در بر نخواهد داشت. برخورد صحیح با اوقات فراغت در این زمینه هوشیاری و واقع بینی معلمان و والدین از چند جهت اهمیت دارد. معلمان باید به استعداد و علاقه دانش آموزان توجه کنند و آن را به سمت صحیح هدایت کنند. اگر معلم کلاس نقاشی در نوجوان استعداد و علاقه کافی برای ادامه کلاس را نمی بیند، باید این موضوع را به وی و والدین او متذکر شود. خانواده ها نیز نباید تمام وقت نوجوان خود را با ثبت نام در کلاس های گوناگون پر کنند. چرا که باعث خستگی ذهنی و جسمی آن ها می شود. متاسفانه به دلیل چشم و هم چشمی و یا تفکرات اشتباه درباره توانایی های نوجوانان، والدین اقدام به ثبت نام آن ها در کلاس های متنوع و پشت هم می کنند. برخی والدین می خواهند که فرزند آن ها در سه ماه تابستان هر هنر و ورزشی را یاد بگیرد. به یاد داشته باشید، نوجوانان ماشین کوکی نیستند و نیاز به استراحت دارند و خودشان نیز باید کلاسی که در آن شرکت می کند را دوست داشته باشند. با توجه به اهمیت اوقات فراغت، اگربا آگاهی و دانش با آن روبه رو نشویم وبرنامه ای سنجیده و منظم برای رویارویی با آن نداشته باشیم، دچار صدمات وضررهای جبران ناپذیری خواهیم شد. مرکز یادگیری سایت تبیان، تهیه: نسیم گوهری تنظیم: مرجان سلیمانیان

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 28
نویسنده : حسینی
برنامه ریزی برای اوقات فراغت نوجوانان برنامه ریزی برای اوقات فراغت نوجوانان در نوشتار پیش گفتیم که مسئله اوقات فراغت تا چه حد می تواند در رشد فکری، اجتماعی و فرهنگی دانش آموزان تاثیر گذار باشد. در این بین نقش خانواده ها و معلمان در هدایت صحیح دانش آموزان و پرهیز از اجبار آن ها برای پر کردن اوقات فراغت نیز اهمیت زیادی دارد. بنابراین هدایت و ایجاد امکانات برای غنی سازی اوقات فراغت نوجوانان در شکل گیری هویت آن ها و کمک به سازندگی جامعه نقش مهمی دارد. کشور ما یک کشور جوان است. یعنی جمعیت جوان و نوجوان در کشور ما زیاد است. بنابراین پرکردن وقت نوجوانان باید یکی از دغدغه های اصلی باشد. بررسی هایی که در کانون اصلاح و تربیت انجام شده است نشان می دهد که بیکاری و نداشتن برنامه برای پر کردن اوقات فراغت از علل بزهکاری در نوجوانان است. برخی از خانواده ها به علت هزینه بر بودن کلاس های مختلف فرهنگی و هنری و ورزشی قادر به ثبت نام نوجوانان خود در این گونه کلاس ها نیستند. بدین منظور خانه های فرهنگ شهرداری ها و فرهنگسراها تشکیل شده است تا با برگزاری کلاس های مختلف ولی با هزینه پایین تر کمکی برای نوجوان و خانواده های کم در امد باشد. هم چنین عادت به مطالعه و کتاب خواندن که یکی از شیوه های سالم و سازنده برای گذراندن اوقات فراغت است، نیز با ایجاد محیط و سالن های ورزشی، فرهنگی، در اختیار گذاشتن کتاب های مختلف به صورت رایگان یا با قیمت کم، گذاشتن برنامه های دسته جمعی کتاب خوانی و نقد کتاب نیز یکی از وظایف مسئولان کشور است. وقتی تماشای تلویزیون تنها سرگرمی بچه ها در اوقات فراغت می شود. برنامه ریزی برای اوقات فراغت نوجوانان فیلم ها و مجموعه هاى تلویزیونى موردعلاقه نوجوانان است، مخصوصا فیلم های اکشن که بسیار مورد علاقه نوجوانان است و برای آن ها جذابیت های زیادی دارد. مشاهده این فیلم ها در طولانی مدت باعث الگوبرداری نوجوانان و تاثیر گذاری در رفتار و خلق و خوی آ ها می شود. نوجوانان نیز دارای انرژی زیادی هستند و دنبال فرصتی برای تخلیه انرژی خود هستند، بنابراین با مشاهده این فیلم ها، تشویق به دعوا و زد و و خورد می شوند. درحالى كه اگر از بسیاری از خانواده ها بپرسید بچه هایشان اوقات فراغت شان را چگونه می گذرانند، مى گویند كه تا آخر شب فیلم مى بینند یا بیشتر وقت شان را پای رایانه سپری می كنند. اگر والدین با آگاهی از این موضوع و نیاز نوجوانان برای تخلیه انرژِی، میزان تماشای تلویزیون را کنترل کرده و به جای آن فرصتی مهیا کنند تا نوجوانان بتواند انرژِی خود را تخلیه کنند. مثلا آن ها را در مراکز ورزشی ثبت نام کنند تا همراه هم سن و سالان خود به ورزش در محیطی سالم بپردازند. این کار نه تنها تاثیر منفی در رفتار و اخلاق آن ها ندارد، بلکه باعث آرامش روحی و فکری آن ها نیز می شود. والدین نباید هر فیلمی که به بازار می آید و مشهور می شود، یا هر بازی رایانه ای را بدون این که از محتوای آن آگاه باشند برای نوجوانان تهیه کنند، با این استدلال که وقتش پر شود! والدین باید با آگاهی از مضرات استفاده نادرست از فیلم ها و بازی های رایانه ای و این که تمام اوقات فراغت نوجوانان با فیلم و بازی پر شود آگاه باشند. باید گفت که این ها بدین معنی نیست که نوجوان خود را از دیدن تلویزیون یا انجام باز های رایانه ای به طور کلی محروم کنید. بلکه حد و اندازه را رعایت کنید و سعی کنید بر فعالیت های نوجوانان نظارت داشته باشید. برنامه ریزی برای اوقات فراغت باید در راستای کمک به نوجوانان و جوانان برای کشف خویشتن و شکوفایی امکانات بدنی، عاطفی، شناختی و اجتماعی خودشان باشد. از جنبه اجتماعی نیز، برنامه ریزی برای اوقات فراغت باید، زمینه های تربیت اجتماعی برای بهبود مناسبات نوجوانان و جوانان با خانواده، دوستان و به طور کلی زندگی در جامعه را فراهم کند. توجه به استقلال نوجوانان و جوانان جهت کمک به آنان که در ارتباط های متقابل اجتماعی خود احساس شخصیت کنند و روابط سالم و حقوق برابر را رعایت کنند. مرکز یادگیری سایت تبیان، تهیه: نسیم گوهری تنظیم: مرجان سلیمانیان

:: موضوعات مرتبط: , ,
تاریخ : پنج شنبه 9 ارديبهشت 1400
بازدید : 28
نویسنده : حسینی
اثر منفی رسانه های جدید بر کودکان اثرات تلویزیون، بازی های ویدئویی، اینترنت، تبلیغات و غیره بر کودکان بسیار زیاد و عمیق است. با آنکه این رسانه ها اثراتی مثبتی همچون آموزش و سرگرمی هم دارند، ولی پژوهشگران نگران اثرات منفی آنها بر کودکان هستند. آکادمی بیماری های کودکان آمریکا در مورد اثرات منفی رسانه ها اظهار نگرانی نموده بود و از سال 1997 کمپینی به نام مسائل رسانه ای شروع کرد تا به متخصصین کودک، والدین و کودکان کمک کند تا از اثرات رسانه ها بر سلامتی کودک و نوجوان آگاهی یابند. نگرانی های محققین در حوزه موارد زیر بود: زمان تخمین زده شده است که بچه ها در ایالات متحده حدود 4 ساعت در روز تلویزیون تماشا می کنند و این رقم در حال افزایش است. اگر زمان گوش دادن به موسیقی، بازی های ویدئویی و اینترنت را هم اضافه کنید، بخش زیادی از روز هر کودک جلوی تلویزیون یا کامپیوتر می گذرد در حالیکه باید این زمان را به فعالیت های سالم تر و ارتباط با دیگران و مطالعه اختصاص دهد. خشونت مطالعات فراوانی صورت گرفته اند که نشان دهنده همبستگی مستقیم بین رفتار خشونت آمیز و کودکانی هستند که در تلویزیون یا بازی های ویدئویی شاهد خشونت هستند. یک تحقیق که در سال 2004 در مورد خشونت در بازی های ویدئویی انجام شد نشان داد که نوجوانانی که به مدت طولانی بازی های ویدئویی خشن انجام می دهند، رفتارهای زیر را دارند: 1- پرخاشگرتر هستند. 2- بیشتر با معلم خود تعارض دارند. 3- بیشتر با هم سن و سال های خود درگیر می شوند. 4- نمرات درسی آنها نزول می یابد. تغذیه اضافه وزن در کودکان ایالات متحده به سطوح اپیدمیک رسیده است. کودکانی که زمان زیادی را به تماشای تلویزیون، بازی های ویدئویی یا کامپیوتر می گذرانند، به احتمال زیاد اضافه وزن می گیرند، زیرا زمان کافی به بازی های فیزیکی یا ورزش اختصاص نمی دهند. سالانه هزاران هزار تبلیغ خوراکی های ناسالم مانند اسنک ها، خوراکی های شیرین و آبنبات ها پخش می شود که بر عادات غذا خوردن کودکان اثر می گذارد. راهنمایی هایی برای مدیریت مصرف رسانه ای در کودکان بخاطر محبوبیت رسانه های الکترونیکی، حذف کامل آنها از زندگی کودکان دشوار است. با این حال، در زیر پیشنهاداتی برای کاهش اثرات منفی آنها بر کودکان آورده ایم: • بر کل زمان مصرف رسانه ای کودک خود که شامل بازی های ویدئویی، تلویزیون، فیلم های سینمایی و اینترنت می شود، نظارت داشته باشید. • با کودک خود حرف بزنید و تصمیماتی بگیرید که او چقدر زمان را می تواند به بازی های ویدئویی، گوش دادن به موسیقی و تماشای تلویزیون بگذراند. این محدودیت ها را اجرا کنید و تسلیم نشوید. • خودتان باید الگوی خوبی برای او باشید و استفاده خود از رسانه ها را نیز محدود کنید. • زمانی را هم به صحبت در مورد بازی هایی که او بازی می کند یا چیزهایی که تماشا می کند بگذرانید. از او بپرسید که چه حسی در مورد چیزهایی که در آنها می بیند دارد. این فرصتی است تا احساسات خود را با هم در میان بگذارید و به او نزدیکتر شوید. • اطلاعات خود را با پدر و مادرهای دیگر تبادل کنید و به یکدیگر در این راستا کمک کنید.

:: موضوعات مرتبط: , ,
به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حسینی و آدرس mohammadjavadhosseini.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com